اتاقی برای دو نفر

جایی برای حرف های امروز، که دیروز و فردا تکرار نمی شوند.

هنوز هم می‌گویم «چشم» و می‌دانم هنوز هم برایش مهم است.

یکی از ویژگی‌های اخلاقی‌ام که در همان اوایل آشنایی به دل همسرم نشست، و البته برایش جای تعجب هم داشت، این بود که من در جواب ایشان به جای باشه، «چشم»، و به جای آره، «بله» می‌گفتم؛ در حالی که هنوز علاقه‌ای به او در من شکل نگرفته بود و خوب این را می‌دانست! بنظرم این ایده که هر کسی تنها برای خوشامد دیگری اظهار فضل و ادب کند، ایدهٔ بیهوده‌ای ست.

متین غلامی
۲۵ خرداد ۹۳ , ۱۸:۱۲
جالبه :)

پاسخ :

:)
... باکارا
۲۵ خرداد ۹۳ , ۲۲:۱۹
این چشم گفتن اونم از ته دل ، کاملا دل آقایون رو زیرو رو میکنه !
:)

پاسخ :

آدرس نذاشتین دوست عزیز.
جواب کامنت خصوصی‌تون رو همین‌جا می‌دم. 

دربارهٔ مزاحم‌های ناشناس اعم از تلفنی که منظور نظر شما بود، و غیر تلفنی؛  من هم مثل شما عمل کردم. اتفاقاً یک مورد رو همسرم جواب داد، ولی باز هم طرف تماس می‌گرفت و بدجور افتاده بود روی دندهٔ چرت و پرت گفتن و حرف‌های نامربوط زدن! و این قضیه انقد کش‌دار شد که نزدیک بود مزاحم و همسرم با هم بیرون قرار بذارن!!! و من اونجا بود که ترسیدم بخاطر این مسئله ناچیز اتفاقی برای همسرم بیفته! این شد که خیلی راحت شخص مزبور رو گذاشتم توی بلک لیستم و از شر تماس‌هاش راحت شدم. ولی همسرم فکر کرد طرف ترسیده و دیگه زنگ نزده. می‌دونین خیلی هم دهن به دهن شدن درست نیست؛ حتی ورژن مردونه‌ش. بعضی آدما رو اصلاً نباید جوابشون رو داد.

دربارهٔ این مزاحم شناس بنده، درسته که خیلی سوختم و خیلی غمگین شدم و خیلی برام زور داشت؛ چون آدم انتظار نداره از به اصطلاح جمعیت تحصیلکرده و فرهنگی کشور هم آزار ببینه، این مسئلهٔ شناس بودن کمی تصمیم‌گیری دربارهٔ این موضوع رو برام دشوار کرد. من ۳ ترم دیگه دارم تا پایان کاشناسی ارشدم. این یعنی ۳ ترم نگرانی‌های همسر من در این مورد ادامه پیدا می‌کنه و احتمال اینکه بخوام دکتری شرکت کنم هم هست، و این یعنی باز هم احساس خطر. اگر بخوام در دانشگاه تدریس کنم چی؟ به هر حال دانشگاه برای همسر من جایی میشه که همیشه درباره‌ش نگرانی داره. برخلاف الان که در دید اون جاییه که بستر رشد و بالندگی منه. 
سر کار چی؟ وقتی مهندسین ارشد معماری، به خانم من نگاه نادرست دارن، چطور بپذیرم که شاغل باشه؟ در حالی که لازمهٔ رشتهٔ من روابط عمومی بالاس! و همکاران من معمولاً مهندسین عمران، و طرف‌های کاریم شهرداری‌چی ها و پیمانکارها که برای هر موردی نیازه که باهام تماس بگیرن... حالا چه میشه کرد؟

می‌دونین خیلی سخته که آدم در این باره راحت تصمیم‌گیری کنه، نیازه که همیشه همهٔ جوانب کارهاش رو بسنجه، در غیر این صورت میشه جواب یه سؤال رو به همهٔ موارد مشابهش تعمیم داد و این‌طوریه که آدم می‌بازه.
سپینود
۲۶ خرداد ۹۳ , ۰۸:۳۱

 

سر درنیاوردم ؟ به نظر من که کار بدی نبود .... شاید من درست منظورت رو نگرفتم ....

پاسخ :

انگار که براش دور از انتظار بوده. چشم گفتن رو یه جور بیان محبت‌آمیز می‌دونسته. ولی وقتی همون اوایل آشنایی از من شنید، در حالی که محبتی در میون نبود، هم تعجب کرده، هم براش خوشایند بوده.
سینه سرخ
۲۶ خرداد ۹۳ , ۰۸:۵۲
آخی چه خوب 
دوست دارم 

پاسخ :

:)
مریم
۲۶ خرداد ۹۳ , ۰۹:۳۶
خب من اما نقطه ضعفم همینه نه به همسر که به هیچ کس اصلا نمیتونم بگم چشم.انگار میخوان منو بکشن اگه قرار باشه این  کلمه از دهنم دربیاد.بی ادب نیستم ها .اما چشم جزو لغتهای به زبان اوردنیم نیست.شاید نوشتنی باشد.

پاسخ :

نقطه ضعفیم نیس مریم جان. پیش این همه فضائل شما اصن به چشم نمیاد:*
... باکارا
۲۶ خرداد ۹۳ , ۱۴:۰۰
راست گفتین ، به نظرم کاملا منطقی بود .
 با توجه به مواردی که گفتین ، تصمیم گیری به قول شما واقعا سخته .
به خدا توکل کنید و خودتون و زندگیتون رو بیمه ی خودش کنید .
:)


پاسخ :

توکلم به خداست. مرسی دوست خوبم...
مجید شفیعی
۲۶ خرداد ۹۳ , ۱۵:۴۹
ادب همیشه کولاک میکنه

:)

@}---


پاسخ :

بلی :)
بانو (زن و بوسه)
۲۷ خرداد ۹۳ , ۱۰:۵۱
بعضی چیزها باید توی ذات آدم باشه، وئلا خیلی زود عوض می‌شه.
موافقم باهات...

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan