اتاقی برای دو نفر

جایی برای حرف های امروز، که دیروز و فردا تکرار نمی شوند.

خنک آن دم که نشینیم در ایوان من و تو*

داریم با هم زندگی می‌کنیم، برای مدتی چند. در این روزهای زیبای پیشوازیِ مهرِ مهربان، آرامیم. آرام و خوش. شکرِ بزرگی او.


خنک آن دم که نشینیــــــم در ایوان من و تو
به دو نقش و به دو صورت به یکی جان من و تو
داد بـــــاغ و دم مرغـــان بدهد آب حیــــــات
 آن زمـــــانی که درآییــــــم به بستـــان من و تو
اختــــــــران فلک آینـــــــد به نظــــاره مـــــا
 مـــه خود را بنمـــاییــــــم بدیشـــــــان من و تو
من و تو بی من و تو جمع شویم از سر ذوق
 خوش و فــــــــارغ ز خرافات پریشــــان من و تو
طوطیـــان فلکــــی جمله شکرخــــوار شوند
 در مقــــــــامی که بخنـــدیم بدان سان من و تو
این عجبتر که من و تو به یکی کنـــج این جا
 هم در این دم به عراقیــــــم و خراسان من و تو
به یکـی نقش بر این خاک و بر آن نقش دگر

* دیوان شمس
در بهشت ابـــــــدی و شکــرستـــــان من و تو


حنا
۱۵ شهریور ۹۳ , ۰۸:۳۷
خنکای مهر نوش جان زندگیتان..

پاسخ :

ممنونم حنای دوست داشتنی
سکوت هایم
۱۵ شهریور ۹۳ , ۰۹:۲۰
حسودیمان شد!
با این حال به قول بالا نوش جانتان...

پاسخ :

آرزو می کنیم قسمت شما هم بشود!:)
بانو (زن و بوسه)
۱۵ شهریور ۹۳ , ۱۱:۴۵
این روزها خبرهای خوش زیادی از ایوان‌های مختلف می‌شنویم، ایوان‌هایتان خوش منظره و عاشقانه‌تر...

پاسخ :

:) ممنونم بانوی نازنینم :*
مجید شفیعی
۱۵ شهریور ۹۳ , ۱۲:۲۴
@}-----

پاسخ :

سپاس
نیوشا
۱۵ شهریور ۹۳ , ۱۲:۴۰
به به لحظه های ناب دو نفره نوش جانتان

پاسخ :

چه همه "نوش جان" رو مشترکن! :)) 
کاف
۱۵ شهریور ۹۳ , ۱۴:۲۱
به به:) لذتشو ببرید:) 

پاسخ :

مرسی عزیزم:)
دلم تنگه پرتقال من...
۱۵ شهریور ۹۳ , ۱۵:۱۳
به سلامتی و دل خوش

پاسخ :

ممنونم :)
زهرا.ن
۱۶ شهریور ۹۳ , ۱۱:۳۴
ولی من سردمه حنا.دارم یخ میزنم.

پاسخ :

چرا آخه؟ :(
سپینود
۱۶ شهریور ۹۳ , ۱۲:۵۸

چقدر خوب .

مستدام باشید در همین حال .

پاسخ :

سپاس :)
سینه سرخ
۱۶ شهریور ۹۳ , ۱۳:۵۰
سلام عزیزم 
من برگشتم :)
دلم  واست خیلی تنگ شده بود 
خوبی؟  
خوشالم که اوقات خوشیو میگذرونی 

پاسخ :

سلام یاسی عزیزم. خوش برگشتی.
مونا
۱۶ شهریور ۹۳ , ۱۸:۰۳
نوش جانتان مستدام

پاسخ :

:)
سکوت هایم
۱۸ شهریور ۹۳ , ۱۰:۲۵
نیستی پس!

پاسخ :

هستم عزیزم. یه کم شلوغم
پریشان نویس
۲۲ شهریور ۹۳ , ۱۲:۲۹
ماهم زندگی کردیم باهم
2،3 روز
فقط من و همسرجان
:)
حیف تموم شد

پاسخ :

با وابستگی و دلبستگی خیلی بیشتر تموم میشه... 
پریشان نویس
۲۲ شهریور ۹۳ , ۱۳:۴۶
اره
من که از شب قبلش گریم گرفته بود
صبح امروز که رفت خیلی بغض کردم خیلیییییی
میخاستم بمیرم انگار
چرا اینطوریه
عشق بی رحمه
ادمو دلبسته میکنه بعد ولت میکنه به امان خدا
ما که شاید تابستون سال بعد عروسی کنیم
شااااید
:'(

پاسخ :

ایشالا این تابستون سال بعد خییییییلی زود برسه، یا به لطف خدا برنامه‌تون بیفته جلو...

این حالت‌ها رو کاش فراموش نکنیم، که بعدها یادمون نره برای یه روز و یه شب با هم بودن چقدر دلتنگ بودیم. که به قول مامانم توی زندگی با هم بسازیم و ثمره این همه زحمت خودمون و اطرافیانومون رو ضایع نکنیم.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan