اتاقی برای دو نفر

جایی برای حرف های امروز، که دیروز و فردا تکرار نمی شوند.

شروع دلبستگی

خُب بالاخره وقتش رسید؛ وقت دل بستن به خانه. حالا بعد از هر مهمانی و گردش ـ به‌خصوص اگر طولانی شده باشدـ  گردنم را کج می‌کنم سمت همسرم و می‌گویم «دلم تنگ شد برا خونمون!» و او این را دوست دارد. 

حالا هر کنج خانه، نامِ خودش را پیدا کرده. جایی برای کار، جایی برای خواب، جایی برای درس. جایی برای لذت آشپزی. جایی برای نوشیدن چای. حالا همه جای خانه‌مان هدف دارد؛ همه جا بوی زندگی می‌دهد. بوی عشق.

این روزها عزیزترین ذوق زندگی‌ام شده خریدنِ چیزی برای خانه. 

مجید شفیعی
۲۹ فروردين ۹۴ , ۱۲:۲۲
سلام

به به


:)
@}-----


زیبا بود

پاسخ :

سلام. ممنون :)
مریم
۲۹ فروردين ۹۴ , ۱۴:۰۹
دلتنگت شده بودم بانو :*

دعا میکنم هر روز خوشبخت تر از دیروز بشی :*

پاسخ :

ممنونم مریم جان:*
رویا
۲۹ فروردين ۹۴ , ۱۶:۱۴
به به 
همیشه شاد باشید و خوشبخت عزیزم

پاسخ :

مرسی رویا جان :*
زهرا.ن
۲۹ فروردين ۹۴ , ۱۶:۱۹
عزیزم.چقد ادم میاد خونه شما انرژی میگیره بخدا
اینقدر در زمینه اینترنت این روزها در مضیقه شاید هم مذیقه
بسر میبرم که نمیتونم پای همه پستهای نظر بدم
ان شاالله خونتون خوش و اب و رنگ تر باشه هر روز بیشتر از دیروز

پاسخ :

قدم رنجه میکنی زهرای عزیزم. حضور مهربونت همیشه مایه دلگرمی منه...
mehraveh
۲۹ فروردين ۹۴ , ۲۳:۱۳
سلام عزیزم.خوبی؟
چند ماهی هست با وبلاگت آشنا شدم.و میام میخونمت.اولین باره برات پیام میگذارم.
ازین نوشته ات خیلی خوشم اومد دلم نیومد چیزی ننویسم.
همین طوره وقتی آدم خانوم خونه میشه هرچقدر هم بیرون و مهمونی بهش خوش بگذره یه لحظه یهو دلش پر میکشه برای خونه اش.برای دنجی که متعلق به خودش و همسرش هست.
این شیرینه این دلنشینه.اما گاهی هم اونقدر فضای خونه دلگیر میشه که دلم میخواد از خونه گریزان باشم..
نمی دونم اسمت چیه اما دوستت دارم خواهری.

پاسخ :

سلام عزیزم... ممنونم که برام کامنت گذاشتی و احساست رو گفتی. خیلی خوشحال شدم:*
بانو (زن و بوسه)
۳۰ فروردين ۹۴ , ۱۲:۴۵
ای جانم از این خانه... این ذوق برای خانه خرید کردن هم از آن‌هایی که وقتی شروع شد هیچ‌وقت تمام نمی‌شود، هی باید به خودت هی بزنی که دیگه بسه! جا نداریم حنا! :)

راستی پسرک هم سلام می‌رسونه خاله حنا و می‌گه که دو سه هفته‌ دیگه بیشتر به اومدنم نمونده و مامانم کاملا شوکه‌س و باور نمی‌کنه اومدن منو!!!

پاسخ :

واااای عزیزم انشالله قدمش مبارک باشه، که هست... انشالله بسلامتی و شادی... چه مامانی بشه عزیزترین دلی دنیا! واااای از تصور پسرک در آغوشت...

آره باید به خودم نهیب بزنم! ولی نمی‌دونم این میل به خرید کردن از کجا انقد در دلم شکفته شده؟! منی که حوصله خرید جهیزیه‌م رو نداشتم!!!
mehraveh
۳۰ فروردين ۹۴ , ۲۳:۳۹
سلام.اجازه دارم ازت رمز بخوام که منم این پست جدید رو ببینم؟
رمز ندارم..

پاسخ :

عزیزم متاسفانه از طریقی جز وبلاگ برام مقدور نیست. ببخش بر من.
نسترن
۳۱ فروردين ۹۴ , ۱۵:۴۶
خآهری من فروردین93رفتن به خونه ی خودشون...
دقیقا این دل بستگی ها ، این ذوق کردن های بزرگ بعد از خرید چیزی برای خونه و... رو چند ماه قبل تر از تو ، در او دیدم بآنو و چه قدر برام زیبا و دل نشینه دیدن حال خوش شما ها...

 حال خوشتو مستدآآآآآم :)

پاسخ :

آخیییییی... ایشالا خیلی زود خودت تجربه‌ش کنی نسترن عزیزم:*
آبان دخت
۰۱ ارديبهشت ۹۴ , ۱۶:۴۴
ای کاش من هم یک دوست بودم و رمز داشتم! :)

پاسخ :

دوستی با شما مایهٔ مباهات منه، و مدت‌هاست که هستید بانو. خدمت می‌رسم برای تقدیم رمز. هرچند که پست‌های رمزگذاری شده محتوای مهمی هم ندارند...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan