از مهمترین موارد پیشِ رو در خانه مدیریتِ «چی کِی خراب میشه؟» و «با چیزی که در آستانهٔ خراب شدنه، چیکار میتونم بکنم؟»ـه! اصولاً همیشه چیزی در یخچال هست که تاریخ انقضایش رو به پایان است، چیزی که اگر به دادش نرسیم میگندد، چیزی که از وعدهٔ قبلی مانده، و قبل از وعدهٔ جدید باید مصرف شود. همیشه چیزهایی هستند! و من با همهٔ تلاشی که در تناسب میزان خرید و تولید و مصرف دارم، دائماً با این بحران روبرو میشوم.
البته که من یک تازهکارم! یک تازهکار حساس که از دور ریختن، و به ویژه از جملهٔ «بریز بره!» بدش میآید و فکر میکند با هر بیدقتی او، برکتی از خانه میرود.
دیشب از کبوترها هم خداحافظی کردم. با نصب توری برای جلوگیری از هجمهٔ پشهها! دیگر راهی به لبهٔ پنجرهها نیست. حالا خردههای نان هم به دور ریختنیها اضافه میشوند. خودم را آزار میدهم؟
+ هنوز طرحی برای پروپوزالم نریختهام! فرصت تنگ است... فرصت خیلی تنگ است. و من اصلاً نمیفهمم روزهایم چطور از پی هم میگذرند...
- چهارشنبه ۲ ارديبهشت ۹۴ , ۱۰:۳۳