اتاقی برای دو نفر

جایی برای حرف های امروز، که دیروز و فردا تکرار نمی شوند.

شب سخت باورنکردنی

دلم دارد برایش مثل دل گنجشک می‌تپد. یاد قیافه‌اش که می‌‌افتم؛ آن معصومیت کمیاب چشم‌هایش... آه... طاقت غمش را ندارم. طاقت بی‌طاقتی‌اش را. چرا خدا سیزدهمین روز مهرت را برایش خاطره نساختی؟ ناشکری نمی‌کنم. ولی دلم می‌سوزد. دلم برای آن همه خوبی، که او را یک جور نرم و منعطفی ساخته،‌ می‌سوزد. من برای قبول حاجتش کم به دامن تو آویختم، می‌دانم، تو دست و دلبازی می‌کردی... آخ که کسی نیست تا به او بگویم. مثل همیشه می‌خواهم قوی به نظر برسم! چقدر سخت است امشب. تو اما، بغض و اشک امشبم را هم شکر کرم خودت بنویس...

و ما ادریک ما مریم؟
۱۳ مهر ۹۵ , ۲۳:۳۲
حنا جانم دلم به دلت نزدیکه امشب.
حکمت بعضی چیزا بعدا مشخص میشه.
خدا پشت و پناه بی قراری هات.

پاسخ :

ممنونم عزیزم برای همه خوبی‌هات
الهام
۱۴ مهر ۹۵ , ۱۶:۱۵
خدا بد نده انشالله که مشکل به زودی برطرف میشه🙏🏽

پاسخ :

سپاسگزارم
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan