اتاقی برای دو نفر

جایی برای حرف های امروز، که دیروز و فردا تکرار نمی شوند.

روز چهارم

- مادرم همیشه می‌گوید: «آدم باید خودش را در معرض موعظه قرار بدهد». با سینی سبزی خوردن، پیِ موعظه‌‌ای، از این شبکه به آن شبکه می‌گردم. تره و شاهی و ریحان پاک می‌کنم و چیزهایی دربارهٔ تقوا می‌شنوم. غرق فکرهایم می شوم...

- برای سحر خورشت قیمه بار گذاشته‌ام. همسرم برابر تلویزیون نشسته و سحری‌اش را می‌خورد. من که سرماخوردگی و بیشتر قرص‌هایش از حالم برده، با چشم‌های بسته، دعای سحر را گوش می‌کنم. یک جا می‌پرسم: «صدایش را کم کردی؟» نه‌ای می‌گوید و صدا را بیشتر می‌کند. اسم «جلال» را که می‌شنوم پلک‌هایم را به سختی از هم می‌گشایم. شیفتهٔ این صفتِ اویم. می‌خوانم: «خدایا از تو درخواست می کنم به حق برجسته ترین مرتبه از جلالت، و همه مراتب جلال تو برجسته است». خوشم می‌آید و غرقِ...

قاسم صفایی نژاد
۰۹ خرداد ۹۶ , ۱۱:۲۷
التماس دعا

پاسخ :

محتاجم به دعا
** آوا **
۱۰ خرداد ۹۶ , ۰۱:۱۸
طاعاتتون قبول 

پاسخ :

ممنون. از شما هم.
حنا
۱۱ خرداد ۹۶ , ۰۲:۱۴
التماس دعا..

پاسخ :

چشم. محتاجم به دعا عزیزم
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan