اتاقی برای دو نفر

جایی برای حرف های امروز، که دیروز و فردا تکرار نمی شوند.

دشوارخوانی‌های عاشقانه

مادرم می‌گوید «این کتاب‌هایت را بده ما هم بخوانیم». برادر کوچکم می‌گوید «هوففف جلد ۹! حتما مثل هری پاتر(من نخوانده‌ام!) پر کشش است، یک جلد را تمام نکرده، رغبت داری که جلد بعدی را دستت بگیری». خب جواب مادرم این بود که بنظر قدر حوصلهٔ شما نیست. جواب برادر هم اینکه اتفاقا اصلاً اینجور کششی در میان نیست، بیشتر تو باید خودت را (وسط همهٔ کارهایت) برای خواندن بکشانی. در واقع عزم کرده باشی که بخوانی‌اش (بی‌بهانه‌گیری).

همسرم یک پاراگراف از «مدلسازی نرم»ِ جاناتان روزنهد را برایم می‌خواند و می‌گوید کسی این کتاب را می‌فهمد که فلسفه هم بداند؛ نه هر مدیریت خوانده‌ای. و من چند سطری از کلیدر را برایش می‌خوانم و می‌گویم یا مثلاً اسمش این است که داری رمان می‌خوانی، ولی روان خواندن و فهمیدنش کار هرکسی نیست؛ به خصوص که اصطلاحات فراوان کردی و خراسانی برای خوانندگان حساس دشواری می‌آفریند... حالا کلیدر به کتاب آخر خودش رسیده، و من تمام مدت این شگفتی را با خودم داشتم که چطور یک نویسنده توانسته این روایت طولانی و حجیم را با این فراوانی آرایه‌های ادبی و شعر‌ها و وصف‌ها و با این ظرافت بی‌اندازه در ترسیم آدم‌ها و زاویه‌ها؛ با انبوه شخصیت‌ها و داستان‌هایشان، به نثر درآورد، و این تنها یکی از مجموعه‌های او باشد؟ این همه بزرگ بودن غبطه برانگیز است...

حنا
۱۲ شهریور ۹۶ , ۲۰:۳۳
خوش به حال ما که بی زحمت وارد دنیای جدید میشویم با خواندن

پاسخ :

بوسه
** آوا **
۱۳ شهریور ۹۶ , ۱۰:۳۶
کتاب خوندن خیلی لذت بخشه 

پاسخ :

همین‌طوره
قاسم صفایی نژاد
۱۳ شهریور ۹۶ , ۱۳:۱۱
یعنی بخونیم کلیدر رو؟ خوبه؟

پاسخ :

اگر حوصله می‌کنید، چرا که نه؟ البته من هنوز به پایان مجلد نرسیده‌ام.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan