اتاقی برای دو نفر

جایی برای حرف های امروز، که دیروز و فردا تکرار نمی شوند.

بیست و هفتم

حالِ سرماخوردگی داشت. بالشش را گذاشتم روی کاناپه و فرصتش دادم تا قدری استراحت کند. پتو را هم تا روی گوش‌هایش بالا کشیدم. باد کولر به وقت آخر شهریور، خیلی خنک است. توی یک آمد و شد از این اتاق به آن اتاق، می‌بینم از حالتی که به پشت خوابیده بود، به شانهٔ راستش برگشته و رویش به پشتی کاناپه است. دلم ضعف می‌رود. نمی‌دانم چرا؟ از این شانه به آن شانه شدنِ یک مرد، با حال سرماخورده، این همه دلبرانه ‌می‌شود مگر؟

مریم ...
۲۷ شهریور ۹۶ , ۲۱:۵۴
میشود میشود
بمونید برای هم حنا جانم خدا نگهدار خودتون و عشق پاکتون باشه.

پاسخ :

سپاس عزیزم. بوسه
حنا
۲۸ شهریور ۹۶ , ۲۲:۵۶
میدونی ...
وقتی تو دوست شعور و فهمیدگی باشه میشه فهمید با چی باید عاشق شد... با چی باید عاشق موند..
تو دوست داشتن تو شعور و فهمیدگی حس میکنم.. قابل تحسینه نفر اول

پاسخ :

ای جانم. خیلی ممنون از ابراز لطف و محبتت عزیزم. خوبی که خوب می‌بینی:*
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan