اگر هوادار باشی، یا هواخواه؛ یک لحظه هست که تو، بیآنکه ملتفت باشی، با همهٔ شوقی که داری، از خودت به بیرون پرتاب میشوی، جایی بالاتر از خودت.
لحظهای سبک، شیرین و خیلی کُند که همه معلقند. اندیشهها باز ایستادهاند و کلماتِ ناتمام در میان حنجرهها میشکنند: «ای... ن... با... ید... گُ... ل...بِ...» دنیا همانطور که هست، خوب است.
اگر هوادار باشی یا هواخواه، آن لحظه را میشناسی، آن درنگ کمتر از ثانیه، در تمام جامهای جهانی، که توپ خوب روی پا یا سر جفتو جور شده است. که توپ راه دروازه را پیدا کرده است؛ لحظهٔ پرواز شعف در آنی واحد برای بیشماری از آدمها با خیالهای رنگین...
«آن لحظه» را چشمان تو (همیشه) دارد؛
ـ آن درنگ شاد و صادق ـ
که مرا از خودم به در میکند...
*فیضالله نکویی
- دوشنبه ۲۱ خرداد ۹۷ , ۱۰:۲۴