اینکه آدم گاهی جملات درست و تعارفات متعارف را توی یک گفتگو پیدا نمیکند، چیزیست که گاهی بعد از پایان یک تماس ذهنم را درگیر خودش میکند. پاسخهای خوشایندتر و صحیحتر بعد از اتمام صحبت به فکرم خطور میکنند؛ خودم را دلداری میدهم که عیبی ندارد، یاد میگیری، این هم درسیست برای آدمهای درونگراتری مثل تو. اما این عیب همچنان باقی میماند... همانطور که میل به خلوت و تنهایی همهی این سالها با من مانده است. دلم میخواهد این نقیصه را اصلاح کنم؛ ولی نه به نفع فراگیریِ زبانِ غیر واقعی و به تعارفاتِ بیاساسْ آلودهی فراگیر.
تا به حال پای صحبت یک خارجیِ زبان فارسی آموخته نشستهاید؟ دقت کردهاید چطور اصل مطلب را ادا میکنند؟ چقدر تعاریفشان، واقعیت خوشایند آن چیزیست که ما کمتر قادر به بیان آنیم... این درست همان هنریست که دوست دارم بیاموزم. گفتن اصل مطلب، به موقع و شایسته.
- دوشنبه ۵ شهریور ۹۷ , ۱۲:۰۲