اتاقی برای دو نفر

جایی برای حرف های امروز، که دیروز و فردا تکرار نمی شوند.

آهستگی

۱. نشسته‌ام پشت دار، دسته‌ای از موهایم را می‌گیری و با شیطنت می‌گویی به جای نخ‌های ابریشمی‌، این‌ها را بباف. بگذار بنویسمش به حساب یک سپید عاشقانه...

۲. احساس می‌کنم باید از روی مقاله‌ی «در ستایش آهستگی» جناب کامیار، رونوشت بردارم. آنجا که نقلی می‌آورد از فیلسوف فرانسوی: «انسان مدرن پیوسته یا دارد کاری را انجام می‌دهد و یا برای آن برنامه می‌ریزد؛ زیرا اگر لحظه‌ای از این فعالیت مدام دست بردارد کشف خواهد کرد که بسیاری از این امور در واقع برایش بی‌معنا و ناخواستنی هستند». یا آنجا که می‌نویسد: «حالا فقط وسعت است که اهمیت دارد و عمق یافتن خیالی بیهوده است. ما برابر هیچ چیز آن‌قدر مکث نمی‌کنیم که جزئی از ما شود، زیرا این تامل باعث خواهد شد گزینه‌های دیگر زندگی‌ را از دست بدهیم». یا «آهستگی درنگ کردن برابر امر زیباست بدون دلهره از دست دادن شکلی متفاوت از زیبایی در جایی دیگر، غنی ساختن ذرات زمان در وقتِ‌کنون».

۳. خودم را می‌بینم که حین نماز هم در حال دویدنم، همیشه اضطراب رسیدن به کار بعدی را در ذهن و دلم حس می‌کنم. قبل‌ترها فیلمی دیدم با عنوان Eat Pray Love، که در بخش عبادت کنِ فیلم، زنِ در جستجوی حقیقت،‌ به گونه‌ای موثر از عبادت دست یافت که باید ۵ نوبت در روز با حرکاتی شبیه نماز و با نگاهی دیگر مشابه یوگا، به انجام آن می‌پرداخت. آن موقع فکر کردم داشته‌های اصیل و گرانبهای ما را به هزار شیوه‌ی القایی، بی‌معنی و مسخره جلوه دادند و ما را درگیر زندگیِ تهی از معنویت و پوچ و انسان‌درآوردی مدرن ساختند؛ در حالی که به شهادت همین رسیده از غیب، نیک می‌دانستند حقیقت چیست و راه رسیدن به آن از کجاست؟ خلاصه که مباد بر ما از خودباختگی...


قاسم صفایی نژاد
۲۸ آبان ۹۷ , ۱۵:۱۳
چند تا نکته به ذهنم رسید با خوندن این یادداشت‌تون:
- آقای قرائتی شب قدر ۲ سال پیش در دانشگاه تهران می‌گفت که یه وقتایی باید همه چی رو تعطیل کنیم و فکر کنیم ببینیم کاری که داریم انجام میدیم، وظیفه‌مون هست یا نه؛ ولو کار درستی باشه. میگفت مثلا من الان دارم فکر میکنم که شاید این ۴۰ سالی که اومدم تو تلویزیون و این کارهایی که انجام دادم اشتباه باشه، شاید وظیفه من این بوده که مثلا برم تو هندوستان ۱۰۰ نفر رو مسلمون کنم. چرا نرفتم اون کار رو انجام بدم؟ 
- روش غفلت از خداوند، یکیش همین سبک زندگی‌ای هست که این روزها پیدا کردیم. به قول مقاله‌ای که ذکر کردید سطح مهم است نه عمق. در این رابطه می‌تونید کتاب «کم‌عمق‌ها؛ اینترنت با مغز ما چه می‌کند؟» نوشته «نیکلاس کار» رو بخونید. من اواسط کتاب هستم. کتاب خوبیه به نظرم.
- این جالب بود که نماز رو میشه برای پرداختن به عمق و دور شدن از دنیا در این زمانه پست مدرن بهش تأمل کرد.
در پایان این که:
یاغی نی‌ام ترحمی ای پادشاه حُسن / گردن کشیده‌ام که تماشا کنم تو را
سنگینی غمت به تغافل مرا فکند / لعنت به من اگر ز سرم وا کنم تو را

پاسخ :

بسیار عالی. ممنون از شما
مریم ...
۱۰ آذر ۹۷ , ۲۱:۵۸
خوندن تو حنا کیفیت زندگی آدم رو میبره بالا.
خوشحالم که تو دنیای به این بزرگی پیدات کردم.

پاسخ :

به همچنین مریم دوست داشتنی من:*
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan