غم از دست رفتن دفترهای املا و انشای دبستانم با نمرات همه بیست و تحسینهای فراموشناشدنی آموزگار، یا غم مفقود شدن دفتر یادداشتهای دختر کلاس دوم یا سومی، از جلسات سخت کلاس معارف مادرش، آن دیاگرامها و تصاویر کودکانه از هفت آسمان و هفت زمین و انطباق این لایهها بر پیکر آدمی همیشه با من است. مگر میشود از یاد برد؟ چرا مادر اهتمامی به حفظ یادگارهای عزیز ما نداشت؟ چرا هدف فنگشوییاش دفترهای بسته به دل من بود؟ همیشه وقتی نبودم. چرا هر بار ازش میپرسم «چرا؟» میگوید: «فراموش کن و این دنیا را جدی نگیر».
چرا فراموشم نمیشود؟
- چهارشنبه ۳ بهمن ۹۷ , ۱۱:۲۱