اتاقی برای دو نفر

جایی برای حرف های امروز، که دیروز و فردا تکرار نمی شوند.

اثر مرکب

اینکه اینقدر حال من بر احوالات شما موثر است، مسئولیت زیادی برایم ایجاد می‌کند. تو را که برخلاف خواسته من اما با توانی که تازه کسبش کرده‌ای و بخاطرش هیجان‌زده‌ای، مدام سینه خیز می‌آیی وسط آشپزخانه؛ تحسین و تشویق می‌کنم. یا به بازی درآوردن‌های همیشگی خواهرت وسط غذا، هیچ گله‌ای نمی‌کنم؛ می‌دانم که تف کردن و بیرون ریختن غذا، یا سر و صدا درآوردن و سرسری‌هایش وسط غذا، دهان کجی به من نیست؛ بلکه امتحان مهارت‌هایی ست که تازه و کم‌کم می‌آموزد. من که عصبانی نشوم، من که داد نزنم، بابا هم عصبانی نمی‌شود. من که به هر مناسبت عشقم را تقدیم وجود عزیزتان کنم، به دیگران هم می‌فهمانم بچه‌های من سزاوار دریافت محبت‌اند. اینطور است که حال من کیفیت جهان پیرامون مرا رقم می‌زند.

فسقلیها

فسقلی دو را حالا باید در جا به جای خانه در حال به دهان بردن ریشه‌های فرش دستگیر کرد. عاشق ریشه‌هاست؛ ریشه‌های فرش، گلیم، شال... فسقلی دو از صبح که چشم باز می‌کند، از جا می‌پرد تا اولین چیزی که به چشمش آمده را برداشته و به دهان بگیرد! فسقلی یک با آواز دَدَ بیداری‌اش را اعلام می‌کند و بی که میل جهیدن و پریدن داشته باشد، به تماشا می‌نشیند. این دو تا و دنیای متفاوتشان وقتی که آگاهانه یا بی‌اختیار دست هم را می‌گیرند، زیباترین قاب من‌اند.

رها رها رها... من؟

کاش تهران شهری بود که می‌توانستی به محض پا گذاشتن به بیرون از درب منزلت، بدوی! بدوی و فراموش کنی. بدوی و موسیقی دلخواهت را گوش کنی. بدوی و در باد پریشان شوی! رویاهای زنانه‌مان در این شهر، چه اندازه ارزان و محال‌اند...

شکرت به خاطر شب

شبه که سرپا نگهم داشته تا الان. نکنه دامنهٔ اتفاقای عجیب و غریب بکشه به شب؟! خدایا کمک کن شب‌ها آروم و بی‌خبر و سلامت بمونن. کمک کن دلم خوش باشه به دراز کشیدن پایین تخت اتاقِ بچه‌ها و شنیدن صدای نفس‌هاشون و جوریدن تو احوالات خودمو و ورق زدن اولین کتاب الکترونیکی‌‌ای ‌که با رغبت می‌خونمش، از بس که با شرایط الآنم سازگارتره.

خدایا شب‌ها رو مصون بدار لطفاً! مراماً!

زمان مفید محدود

خیلی بامزه است. همهٔ ابتکارها و ایده‌های عالم، در دوران بچه‌داری به سر آدم می‌زند. خروارِ وقت را آدم مفت مفت بر باد می‌دهد، اما اپسیلون زمان به‌جای مانده وسط بچه‌داری را هزارپاره می‌کند و به هزار کار هم می‌رسد! انگیزه صد برابر! برنامه درست و مرتب؛ هرچند همیشه به هم بخورد، ولی هست. تو آدم برنامه دار و مرتبی هستی. نمی‌دانم برای همه همین‌طور است یا نه، اما من در فشارها و فشردگیها بهترم. انگار تازه می‌دانم چه فکری دارم و چه می‌خواهم بکنم. سفت می‌شوم. هدف می‌گذارم و جدی پی‌اش می‌گیرم. این عید قرنطینگی هم فرصت مغتنمی شد. برای همه سلامتی باشد.

Designed By Erfan Powered by Bayan