وای که چقدر انتظارم طولانی شده. بلندتر از هر قصیده، عاشقانهتر از هر غزل، سپیدتر از هر سپید. کی میرسی خانه؟!
- چهارشنبه ۲۵ فروردين ۹۵ , ۱۸:۵۴
جایی برای حرف های امروز، که دیروز و فردا تکرار نمی شوند.
وای که چقدر انتظارم طولانی شده. بلندتر از هر قصیده، عاشقانهتر از هر غزل، سپیدتر از هر سپید. کی میرسی خانه؟!
فاز عجیبی دارم. مدام از حالت غم به حال شادی در نوسانم. شادیام از جنس شادیهای زیرپوستیِ گرم و مستانه، و غمم از جنس غمهای معنویطورِ سوزناک آه از نهاد برآور، که نام خدا را پسِ خود دارد! غم و شادیام هم بسیار به هم نزدیکاند، دقیقهای، ثانیهای حالتم دیگرگون میشود. نمیدانم هم از چیست؟ شاید از این روزهای بارانی که هم سرخوشم میکند و هم دلتنگ.
دلم قرار ندارد، مدام از خودم میپرسم به چه راهی؟ و جوابم نیست...
اولین اسپند زندگیاش را صبح سیزدهمین فروردین، فردای شبی که جمعی از بستگانش به خانهمان آمدند، برایم دود کرد. تصویر بامزهای از همسرم بود؛ مرد منطقیای که نگران چشمزخم شده باشد!