نمی توانستم دل بکَنَم. از آن وبلاگ قدیمی که آدرسش را همه ی دور و بری های دور و نزدیکم داشتند، از آنجا که همیشه باید حواسم به قلمم می بود تا شخصیاتم را برایم محفوظ بدارد، از آنجا که برملا کردن احساساتم خیلی دشوار بود ولیکن بسیاری از درونیاتم را در آن علنی کرده بودم، نمی توانستم دل بکنم! اینقدر که سخت دل می بندم، و بعدتر سخت هم دلبسته میشوم!
ولی بالاخره شد. بالاخره اینجا را ساختم. اینجا که قرار است روزمره هایم را با دل راحت برای فرداهایم جاودانه کنم. اینجا که می توانم عاشقانه هایم را بی محابا روایت کنم. اینجا که شادمانی های کوچکم را بی رو دربایستی از آشنایان جشن بگیرم. غمهایم را بی خجالت و پنهانی گریه کنم.
اینجا که قرار است حریم شخصیِ زنِ درون من باشد.
- يكشنبه ۸ بهمن ۹۱ , ۲۱:۰۸