چرا بعضی ها وقتی می فهمند که تو در آستانه ی ازدواجی اصرار دارند آمار بالای طلاق و داستان اختلافات و جدایی های دور و بری هایشان را با آب و تاب هرچه تمام تر برایت تعریف کنند، و از هر چیزی ایرادی بگیرند؟! یا مثلاً ::خیلی راحت!:: توصیه بفرمایند حواستان باشد! فاصله ی بین نامزدی و عقدتان حتماً خیلی طولانی باشد تا بمحض رؤیت یک ناهماهنگی قید عقد و عروسی را بزنید! انگار آدم بخواهد عروسکش را دور بیندازد. دل کندن به همین راحتی.
حالا هرچه شما لبخند بزنید و با ملایمت بگویید خوشبختانه در این 6-7 ماهی که ایشان(نامزد جان) را میشناسم نکته ی تاریک قابل ملاحظه ای در پرونده شان بر من مشخص نشده است و این البته در شرایطی ست که من با منطقم همسرم را برگزیده ام و بقول اکثریت این بعضیها داستان عشق و عاشقی هم نبوده که چشممان را کور کرده باشد. بعد که می بینند شما دلتان گرم است تعارفات را کنار می گذارند تیر خلاصی را پرتاب می کنند: اصلاً اگر این آدم عاقل بود و با احساساتش(بجای احساسات کلمه ی دیگری بگذارید) تصمیم نگرفته بود پای برگ مهریه 110 سکه ای را امضا می کرد؟!! مگر دارد که بدهد؟!!
به واقع این لطف آنها را میرساند؟ یا چیزی شبیه دلسوزیشان را؟
- سه شنبه ۲۴ بهمن ۹۱ , ۲۰:۲۴