کیف پولهایی که برای پدرها دوخته بودم را تحویل همسر دادم، بعد از کلی به به و چه چه دست کرده توی جیب کتش و کیفش را در آورده که: «خُب... اجرت کارگر را باید تا عرقش خشک نشده، پرداخت!» اعتراض کردم که من کارگر نیستم، هنرمندم!
گفت: «پس مشمول این حدیث نمی شی!» و کیفش را در جیبش گذاشت. گفتم: «اِ! من مشمول اون حدیثی میشم که گفته: اجرت هنرمند رو باید دو برابر داد، تا با یه فکر بی دغدغه و راحت، هنرش رو گسترش بده!»
- يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۹۳ , ۱۱:۴۵