ماه رمضان هم شرایط را به نفعِ دلتنگی بیشتر ما تغییر میدهد. این پنجشنبه و جمعه در کنار هم نبودیم! همسرم فکر میکند بودنش در وقت افطار و سحر برای مادرم ایجاد زحمت میکند، و راستش خودم هم در این وسواس فکری با همسرم همراهم. مثل خیلی اوقات دیگر راحت نیستیم که با هم بودن ما، باعث سختیِ دیگران شود. حتی مادرم...
ساعت ۱۱ صبح بود که پیامک صبح بخیرش را برایم فرستاد. سحرخیزی همیشهٔ من نمیگذارد همسرم صبح روزهای تعطیل، یک خواب پر و پیمان داشته باشد! این شد که جواب دادم: «من نباشمم خوبهها. صبح هم راحت میخوابی.» میدانستم شب قبلش را با دوست قدیمیاش گذرانده، این «هم» را بخاطر آن قرار دوستانه آوردم ولی اشارهٔ مستقیم دیگری نکردم! در دلم نگران جوابش بودم... نکند واقعاً بدون من خوبتر باشد...
ولی جوابش راحتم کرد: «نه اصلاً خوب نیست. بعد از تأهل، دیگه تنهایی، فضا دلگیره برام...» و چند تا جملهٔ دلچسب دیگر. فکر میکنم کمکم داریم برای هم حیاتی میشویم. جالب هم اینجاست که این روند کُند و آرام بیشتر از هرچیزی به جانم مزه میکند.
چند روزی ست که بیشتر دارم برای خودم زمان میگذارم. کمی ساکتتر و خیلی آرامترم.
- جمعه ۱۳ تیر ۹۳ , ۱۶:۵۵
- ادامه مطلب