گفتم مثلاً اگر بیست سال دیگر باشیم و در همین مسیر با هم برویم، دربارهٔ چه موضوعی گفتگو میکنیم؟
فکر کردیم بیست سال دیگر هر کدام چند ساله هستیم... او گفت: من یا یک مؤمن واقعی شدهام یا یک لا.ئیک کامل.
موضوعات او غالباً فلسفیطور است. ایدهآلش این است که در سالهای آینده تکلیفش را با هستی و نیستی، و این جهانی و آن جهانی معلوم کرده باشد. من وضعم طور دیگریست. «که چه»ام آنقدر قوت گرفته که بازوان پر زور فلسفه هم حریفش نیست. بیست سال دیگر... کاش واقعاً آدم قرار گرفته باشد.
میپرسم «به نظرت موضوع بحث من چیست؟» میگوید «معماری!» سوال میکنم «جداً؟» و پاسخ میشنوم «یقیناً!» «و کار مهمی کردهام؟» «شک ندارم.»
خودش جای امیدواریست. کاش راهی که رفتهام ناتمام و بینتیجه نماند.
- پنجشنبه ۲۴ مهر ۹۳ , ۱۱:۲۷