اصولاً آدم پیر پسندی هستم. خاطرخواهیام نسبت به پیرها و پیشکسوتها همیشه آنقدر زیاد بوده است که صادقانه اعتراف کنم هرگز هیچ جوانی نظرم را به این میزان جلب نکرده است. من به طور خاص پیرهای باسواد و فرهیخته را دوست میدارم. پیرهای جا افتادهٔ صاحب فکر. از منظر نگاه من ماچیدنیترین آدمها، همینها هستند؛ اساتید مو سفید. وقتی یکی از ایشان با آن تن لرزان و تکیه بر عصا، ولی با ابهت ذاتیاش بر صدر محفلی میایستد و کلامی منعقد میکند؛ همهٔ وجود من به ستایش او برمیخیزد. به خواستنش. یعنی عشقی چنین!
فانتزی زندگیمان هم تصور و تجسم همسرم در لباس ۶۰ به بالا سالگی و محاسن سپید و عینک گرد و منش و روش فرهیختگی و مزین به کمالات علی حده و ... :)) هزاران تیپ برای پیریاش در نظر گرفتهام. هزاران صحنه رومانتیک از دو نفریهای پیریمان برایش تخیل کردهام. در هزاران جایگاه و مقام و رتبه دیدهامش. خلاصه اینقدر که سپردهام تا زودتر پیر شود و مرا به وصال پیریاش برساند، از جوانیاش سیر شده بندهٔ خدا.
آخ که اگر پیر بشوی، چه عاشق جان باختهای باشم برایت...
- دوشنبه ۷ دی ۹۴ , ۰۸:۴۷