اینکه زیاد تشکر میکنی؛ در حالیکه می دانم تووی سرت همهٔ امورات زندگی کاملاً دستهبندی شده و هرکس وظیفهٔ خودش را دارد. با اینکه میدانم تووی سرت من تنها دارم به وظایفم عمل میکنم، اما تو بابت هر خُردهکار من، بسیار تشکر میکنی. این کارت انگیزهٔ بیشتری به من میدهد. شوق بیشتری برای ادامه.
و اینکه اگر خوابیده باشم، همهٔ سعیات را میکنی تا هیچ صدایی بلند نشود. تا هیچ چیزی خوابم را آشفته نکند؛ حتی اگر به قهر زودتر به تختخواب رفته باشم. گاهی بیدارم و حرکات آهستهات را با عشق میپایم، آهسته در باز کردنت، آرام در بستنت، همهٔ چراغها را خاموش کردنت، صدای تلویزیون را تقریباً بستنت، و قدمهای خیلی بیصدا و با احتیاطت...
تو ملاحظهکاری. تو مواظبی. و شاید تو، بیش از این هر دو؛ خوبی.
- چهارشنبه ۱۹ اسفند ۹۴ , ۰۸:۱۳