هیچ حسی عمیقتر و واقعیتر از حس شکرگزاری در من نیست. از صبحی که چشم باز میکنم تا شبی که پلک بر هم میگذارم، در خودم و در اطرافم مدام نشانههایی میبینم که توجهم را به سمت او میکشاند. اویی که زندگیام از اوست. که عاشقانه میستایمش. اکثر اوقات که عزم نوشتن میکنم، احساسی قدرتمندتر از سپاسِ از او در درونم نمییابم که بگویمش، و از آنجا که شکر او را بسیار در اینجا نوشتهام، حرفهایم را تکراری مییابم و صرفنظر میکنم. اما این حس باشکوه هست. همیشه هست. دوستش دارم. و این شاید عزیزترین چیزی باشد که هماره زندگی مرا و وجود مرا به سمت خوشبختی و سعادت رهنمون می سازد.
- سه شنبه ۱۴ ارديبهشت ۹۵ , ۱۷:۳۷