دیشب بالاخره دید که تاریخ دفاع و نمره پایاننامه، داخل پرتال دانشگاه ثبت شده است. خیلی خوشحال بود. گفت توی مسجد چند بار خواسته پیامی برای استادش بفرستد و ابلاغ زودتر صورتجلسه قبل از تحویل نسخههای نهایی رساله را تقاضا کند، اما هر بار به نوعی نشده. میگفت خیلی خوشحالم. و تا حالا این را بهت نگفته بودم! البته نمره هنوز تایید نهایی نشده و حتماً منوط به انجام مراحل فارغالتحصیلیست. گفتم خدا، مردی که رضایت و دعای همسرش را بدرقه راهش دارد، خوشحال میکند. میگفت: واقعا همینطور است و هر چه دارم از دعای شماست. گفتم نه زحمات خودتان است! خلاصه تعارفات و ایدههای ضد و نقیض ولی خوشایندی بود که توی هوا پرتاب میشد. گفتم حتماً جلسه آخر با اساتید راضیشان کرده؟ گفت آره خوب بود. استاد فلانی هم پرسید اینبار خانم را نیاوردی؟
اینکه از بستگیهایمان به هم حتی در قالب جملات ساده اطرافیان لذت ببریم، اتفاق عزیزیست. قدر هم را بدانیم.
- سه شنبه ۵ بهمن ۹۵ , ۱۰:۳۱