خیلی وقت میشود که فکرم درگیر مقولهٔ حجاب است. دوست داشتم در این مورد آدم تکلیف روشنی باشم؛ حتی شده بیدلیل! اما نیستم. ذهنم سادهانگار نیست، اما شاید عملم سادهگیرانه باشد. چند وقت پیش به همسرم میگفتم تا تکلیفم با حجابم روشن نشود، به بچهدار شدن فکر نمیکنم. گفت عجب! منتظر فرصتی هستم تا مفصل در اینباره مطالعه کنم. اما... دیشب خواب عجیبی دیدم. نشسته بودم و کلماتی انگار عربی ترجمه میکردم، به گمانم قرآن بود. چادر روی سرم داشتم. خالهام برگشت و گفت: «حجاب قشنگ شدهای. تمدن پیدا کردی»! بیدار شدم. وقت نماز بود. جمله خاله در خواب را روی یک کاغذ نوشتم و فکر کردم چه ارتباط راستیست بین حجاب و تمدن.
*راستش بسیار علاقمند به خوانش نظرات و تجربیات ارزشمند شما در باب این موضوع هستم.
- سه شنبه ۲۶ بهمن ۹۵ , ۰۸:۲۳