1. چهار سال با تو و زیر یک سقف به سر شد. شکر خدا، که این سالها را با آرامش و تفاهم گذراندهایم. شکر خدا که سر مسائل بیارزش با هم نجنگیدهایم و امنیت و حرمت خانهمان را حفظ کردهایم. حالا میتوانم نه از سر حرارت روز اول، که از پس 4 سال زندگی گرم مشترک اعتراف کنم که عزیزترین کس زندگیام تویی؛ با توست که آرامم. ممنونم که با من صادقی، و ممنونم که از بابت محبت و توجهت، خیالم را آسوده میکنی.
2. مناسبتها که اکثر ما خانمها، ارزش علیحدهای برای آن قائل هستیم، اگر با رضایت و آرامش همسرمان همراه نباشد، به چه کار ما میآید؟ به تجربه هرچه بیتفاوتتر بودهام، سالگرد یا تولد شادتری داشتهام. مهم برایم فقط این است که مثلا وقتی جلوی یک کیک مینشینیم و شمع را فوت میکنیم، همسرم با علاقه به آغوشم بکشد، نه با تکلف، نه با اکراه! امسال گفت من از ولنتاین خوشم نمیآید، گفتم باشد. خودم هم تعلق خاطری به این روز ندارم. همکارهاش که هی سر مصیبتهای این روز شوخی کرده بودند، با تفاخر گفته بود برای خانم من که مهم نیست! و بدون اینکه انتظارش را داشته باشم در روز سپندارمذگان برایم یک گلدان گل کوچک خرید.
3. از حرف زیاد خیلی خسته میشوم. نمیدانم چرا مجلسگرمکنها که لحظهای از حرفهای بی سر و ته نمیایستند، اینقدر باعث تورم مغزم میشوند. به مامان میگفتم چشمهام بعد از فلان مهمانی، از فشار حرفهای زیاد، تا دو روز پف کرده بود. از بس که آدم نبوغهام! گفت به فطرت نزدیکی مامان. اهل خلوتی... امروز صبح وصف بهشت را در قرآن میشنیدم، آخرش گفت: «بهشتیان در آنجا سخن بیهودهای نمیشنوند». گفتم که وای! از بهشتت ما را همین بس.
4. خدایا زندگیام را به تو میسپارم، و خوشبختی را از تو میخواهم.
- پنجشنبه ۲ اسفند ۹۷ , ۱۰:۱۱