اتاقی برای دو نفر

جایی برای حرف های امروز، که دیروز و فردا تکرار نمی شوند.

راه حل

خواب می‌دیدم پیرم و در آستانهٔ مرگ. بعد خیلی دانشمندوار، ثمرهٔ تلاش علمی‌ام را دستم گرفته‌ام و به کسانی که دوره‌ام کرده‌اند، نشان می‌دهم. ثمره، ترسیم یک مستطیل طلایی بود که می‌شد بیشمار در تمام صفحه ترسیمش کرد، در حالی که همه در ابعاد، کامل و بدون نقص باشند و تمام برگ را پر کنند. همه از مواجهه با چنین کشفی(!) هیجان‌زده بودند، بیشتر خودم، که رطوبت چشمان و تپش قلبِ رو به خاموشی‌ام  را می‌فهمیدم.

اما یک‌مرتبه، طی الهامی برگهٔ دیگری به دستم دادند که نشان می‌داد خیلی قبل‌تر، در فلان صحنهٔ دور، این مستطیل را به من نمایانده بودند. دو برگه را روی هم بالا گرفتم و در نور دیدم مستطیل‌ها کاملا بر هم منطبقند. انگار که همهٔ سال‌ها بیهوده دویده باشم، در حالی که راه حل را پیش چشمانم گذاشته شده بودند...

حنا
۰۸ تیر ۹۸ , ۱۱:۱۴
واااااااااای... چه خوابی.....
یه حسه راز آلودی داره.. یه نشانه.. 
مریم ...
۰۹ تیر ۹۸ , ۱۰:۱۴
چه خواب پر از مفهومی
برعکس اون حس ناامیدی که از آخر متن میرسه این خواب نشون میده چقدر نگاهت به زندگی عمیق هست...

پاسخ :

عزیزم ممنون از لطف همیشگیت. آخرش برای من ناامیدی نبود. فقط فکر کردم چقدر موضوع این جهان ساده‌ست و خدا هرگز پی طرح مسائل بغرنج نبوده...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan