اتاقی برای دو نفر

جایی برای حرف های امروز، که دیروز و فردا تکرار نمی شوند.

غصه چرا این قدر زور دارد؟

غصه چیست؟ غصه از کجا می آید؟ غصه چطور یک دفعه ای همه ی لحظات آدم را پر می کند؟ آدم های بی خیال و بی قید، چطوری بی خیال و بی قید شده اند؟ 

خدا! من فکرم را لازم دارم. برای کار و درس و زندگی ام. من فکرم را برای تعالی امروز و فردایم لازم دارم. تو چرا کمکم نمی کنی؟ تو چرا دستم را نمی گیری و مرا تا آن بالاها، که همه ی مهم ها از آنجا مسخره بنظر می آید، نمی بری؟ تو چرا نمی فهمی زیر منگنه ی غصه ماندن یعنی له شدنِ اعصاب؟ 

آه. خدا. تا مرزِ تمنای خلاصی، خسته می شوم گاهی.

مجید شفیعی
۰۶ فروردين ۹۳ , ۱۰:۳۰
بنده ی من

تو را زیر این پتک سختت میکنم اگر تاب بیاوری

تحمل کن این غصه را

و از آن خوب عبور کن

تا به من برسی

پاسخ :

... "و از آن خوب عبور کن."
این یکی اما خیلی هنرمندی می خواهد.

ممنونم.
نسترنی که shamd0ni است :)
۱۱ فروردين ۹۳ , ۲۲:۱۸
هر که در این بزم مقرب تر است / جام بلا بیشترش می دهند ... 

پاسخ :

ایشالا که مقرب باشیم...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan