اتاقی برای دو نفر

جایی برای حرف های امروز، که دیروز و فردا تکرار نمی شوند.

خیلی دور، خیلی نزدیک!

 لبخند آدم آنجایی روی لبش می‌ماسد که یکی از همان اتفاقات لج در آورِ توی این سریال‌های مزخرف ایرانی، خیلی نزدیک به خودش، در زندگی خودش، و دربارهٔ خودش رقم بخورد، و دودِ سیاه بلند شود از کله‌اش! و تا بناگوشش سرخ شود، و هی بدش بیاید، و هی بیشتر بدش بیاید از همه چیز اینجایی که هرچه داشت، یک جا باخت و هیچ چیزی در عوضش به دست نیاورد جز بی غیرتی و حماقت!

مرتبط با +


اگر یکی که اتفاقاً همکلاسی شما در دانشگاه است و می‌داند که شما متاهلید، مرتباً به شما ابراز علاقه کند و با وجود برخوردهای قاطع شما، و اعتراف خودش به اینکه کار بدی انجام می‌دهد، به این رفتارش ادامه بدهد و همهٔ ترم شما را عذاب بدهد، آیا به همسرتان می‌گویید؟ 
پریشان نویس
۱۹ خرداد ۹۳ , ۲۲:۵۲
بله....


به روزم با تا تو زمین سجده ای...
Www.parishaniat.blog.ir
:)

پاسخ :

چرا؟ چطوری؟
سینه سرخ
۲۰ خرداد ۹۳ , ۰۸:۵۴
نههههههههههههههه 
نگیا 
بعدن همش حساس میشه 
ضمنا
خاک تو سر اون بیشرفی که میدونه زنی شوهر داره و زیر پاش میشینه 
اصن خاک بر سر هر کسی که تاهل دیگرانو به هیچ جاش حساب نمیکنه 
بابا 
آدما ظرفیتای متفاوتی دارن 
شاید یه نفر با گیرهای شما وا داد ! الان خوش میگذره ؟ خوبه که شریک جرم خیانتی؟ سینه سوخته ام ها !

پاسخ :

آره از اولی که این ماجرا شروع شد، بخاطر اینکه مبادا همسرم که خیلی مثبت و خوش قلبه، حساس بشه و آرامش زندگیمون به هم بخوره، موضوع رو مخفی کردم! ولی الان که دیگه به جایی رسیده که طرف علناً ابراز علاقه می‌کنه و می‌گه که نمی‌تونه احساسش رو کنترل کنه، فکر کردم شاید باید همسرم بدونه! هرجوری فکر می‌کنم این ماجرا جز اعصاب خردی هیچی نداره؛ چه بگم، چه نگم!:(

نیوشا
۲۰ خرداد ۹۳ , ۰۹:۱۰
فکر نمی کنم گفتنش به همسرت درست باشه آخه ایشون که کاری ازشون بر نمیاد!

اما باز هم بستگی به طرز فکر ایشون داره- می تونی منطقی راهنماییت کنه یا حتی همراه تو بیاد دانشگاه و به طرف تذکر بده

اما باز هم نگفتنش بهتر از گفتنشه
شا که به خودت و عشق خودت مطمئنی پس لغزشی از طرف شما نیست
به طرف هم خیلی قاطع و محکمتر از قبل حتی با عصبانیت بگو اگر تکرار کنه رفتارش رو دفعه بعد طرف صحبتش ممکنه که همسرت باشه و ممکنه اتفاق ناخوشایندی براش رخ بده

بچه پر رو

پاسخ :

دوستم می‌گفت حق داره بدونه!
آخه اوایل می‌گفتم نه پسره منظوری نداره، شاید کلاً‌ سبکشه! ولی بعد دیدم اووووووف نه! این واقعاً اوضاش خرابه. حالا که دوستم گفته شوهرت حق داره بدونه، احساس مسئولیت پیدا کردم!
مریم
۲۰ خرداد ۹۳ , ۰۹:۴۱
بلی میگوییم.
شاید لازم است زنگ بزند به حضرت اقا و حساب کار را دستش بدهد.

پاسخ :

الان فقط تویی میگی بگو... :(
مجید شفیعی
۲۰ خرداد ۹۳ , ۱۱:۵۴
اصلا


هیچ وقت این کار رو نکن

چون همسرت نمی تونه تحلیل کنه رابطه ی شما رو

مزاحم غریبه رو چرا بگو چون تو تو اون رابطه نیستی ولی مزاحم آشنا چیز دیگه ای هستش

بهترین کار اینه که جدی بهش بگید و تهدیدش کنید اگه ادامه بده ازش شکایت میکنید

و اگر ادامه داد این کار رو بکنید

حالا اگه تو دانشگاهید همون جا
اگر تو شرکتید به مقام بالاتر

و اگر نه به پلیس

البته این تهدید اینقدر جدی هست که طرف بره پی کارش


جواب میده یعنی و کار به مراحل بعد نمیکشه معمولا

موفق باشید

:)

@}-----

پاسخ :

جدی گفتم!
گفتم حرفاش بی معنیه!
گفتم چطور به خودش اجازه میده اینقد جسور باشه؟!
گفتم بس کنه!
ولی فقط معذرت‌خواهی می‌کنه و اصرار داره که نمی‌تونه احساسش رو کنترل کنه!

احتمالاً‌ اقدام بعدیم همین تهدید باشه که شما گفتین. به حراست! بدیش اینه که آدم اسیر مسائل چرت و پرت میشه...
سپینود
۲۰ خرداد ۹۳ , ۱۱:۵۹
]چی بگ والا ! به نظر من اگر به این رفتار بد و بی جا ادامه داد و باز هم ابراز علاقه کرد خیلی نرم و ملایم به همسرت بگو .........

پاسخ :

ببینم چطور میشه. مرسی عزیزم
مونا
۲۰ خرداد ۹۳ , ۱۹:۲۴
عزیزم.نمیدونم مزاحمتش تا چ حدیه. پسره نورمال و عاقل نیست.اگه بود هر چقدم دوستت داشت وقتی دید متاهل شدی دست بر میداشت مگر اینکه ب پاکی تو شک داشته باشه ( معذرت  ). فقط در این صورته ک ی پسر بیمار میتونه امیدی ب اصراراش داشته باشه . اون میخواد ی رابطه باهات برقرار کنه حالا چ تو تحویلش بگیری چ نگیری . الان اون تو ذهنش با تو ی رابطه ای رو تشکیل داده.هر چند تحویل نمیگیری اما اینکه خودش میتونه ابرازش کنه واسش خیلی لذت داره ( معذرت ).راه ادامه رو ببند.عزیزم ازونجاییکه این ادما نورم نیستن از همین رابطه ی کور ممکنه بر ضد تو در اینده استفاده کنه.حنایی جان نرم و بدون استرس ب همسرت بگو البته نه همشو نه ابراز علاقشو چون مردا شکنندن.میگم بگو چون اگر خودم بودم می گفتم چون با گفتنش آرامش بیشتری پیدا میکنم.اما چگونه گفتن مهمه.اگه عکس العمل همسرت دستت نیست میتونی بگی یکی از دوستام همچی مشکلی واسش پیش اومد شما نظرت چیه تا ببینی چی میگه.حنایی اگه جسارت شد ببخش.

پاسخ :

من از روز اول متاهل بودم و همه هم می‌دونستن! چیزی نبوده که بعدتر پیش بیاد. وقت زیادی هم توی دانشگاه صرف نمی‌کنم، بعد کلاس مستقیم خونه. اون مدتی هم که توی دانشگاهم انقد آدم دور و برم هست که ایشون اصلاً‌ فرصت آشنایی با من رو نداشته باشه جز دورادور! خب خیلی جالبه که توی ذهنش چنین نقشه‌هایی برام کشیده، و البته خیلی بد، خیلی تلخ. در این مورد اصلاً‌ نمی‌تونم بپذیرم که خطایی از من سر زده و واقعاً‌ برام دردناکه شنیدن این صحبتها...
متاسفانه بیش از حد پاستوریزه و خوش خیالم. 

تصمیم گیری رو میذارم برای بعد از امتحانا. و تا اون موقع امیدوارم خدا کمک کنه.
مریم
۲۰ خرداد ۹۳ , ۲۰:۳۶
خب من معمولن میگم.البته همه ما کامنت گذارا فقط اعلام نظر میکنیم.نهایتا خودت میدونی.چون تو همسرت رو میشناسی و عکس العملشو میتونی حدس بزنی.حالا شکایت به حراست و اینا هم شاید جواب داد.
به هر حال امیدوارم زودتر از شرش خلاص شی.

پاسخ :

ممنونم عزیزم از تو، و دوستای دیگه. معمولاً‌ همیشه می‌تونم مسائلم رو به تنهایی مدیریت کنم اما این مورد خاص واقعاً دور از انتظارم بود، و متاسفانه در دوران فشار امتحاناتم اوج گرفت و باعث شد از نظر روانی مقداری به هم بریزم و ندونم باید چی کار کنم. دربارهٔ گفتن به حراست هم امیدوارم در سطح تهدید باقی بمونه، چون اونا هم معمولاً مشکلی از آدم حل نمی‌کنن که هیچ، به مسائل آدم اضافه می‌کنن. به هرحال نظرات سازنده‌س. و البته از اونها استفاده خواهم کرد.


مونا
۲۰ خرداد ۹۳ , ۲۱:۳۲
عزیزم حرفام ترسناک بود ببخشید!!!!!!!!!!
قلب نازنینت سرشار از عشق باد و این بیهودگی ها قرن ها از تو دور.

پاسخ :

مرسی عزیزم.
فعلا که خدا رو شکر اوضاع مرتبه
مریم
۲۰ خرداد ۹۳ , ۲۱:۵۴
آخه اگه حساس شه چی؟
اگه بعد از این همش فک کنه الان همسر من که دانشگاس یا سر کار ممکنه الان کسی بهش حس داشته باشه خب وقتی انقد خوبه که من عاشقشم خب کس دیگه هم میتونه باشه
نمیدونم من بودم نمیگفتم

پاسخ :

اینم یه جنبه‌شه که اتفاقاً برا من مهمه. 
REZA ABEDINI
۲۱ خرداد ۹۳ , ۰۹:۳۳

 

راستش را بخواهی امروز هیچ اتفاق خاصی رخ نداد
فقط حدود ظهر باران کوتاهی بارید اما زار زار …

زهرا
۲۱ خرداد ۹۳ , ۱۵:۵۵
حتما حتما میگفتم.چون خیلی کمک میکنه.و اینطوری خودت هم ارامش بیشتری داری

پاسخ :

ببینم چطور میشه... مرسی عزیزم
بانو (زن وبوسه)
۲۱ خرداد ۹۳ , ۱۷:۰۵
ای مردک وقیح!
باید فکر کنم حنا، یک حرفایی دارم که باید بنویسم...

پاسخ :

عزیزم...
می‌خواستم پست جدید بگذارم ولی ترجیح دادم منتظر نظر تو بمانم.:)
توکا
۲۲ خرداد ۹۳ , ۰۰:۱۰
من اگر باشم میگم
البته بستگی به طرز فکر همسرت هم داره 
معمولا دخترها این مساىل رو نمیگن
ولی با چیزایی که از همسرت گفتی به نظر من طوری که انگار ازش راهنمایی میخوایی بهش بگو

پاسخ :

شمار کسایی که می‌گن بگو داره زیاد می‌شه. یه عده‌ای هم خصوصی گفتن.

آخه میدونین چیه الان یه آرامش خوبیه بینمون. همسرم حتی به نقطه‌ای رسیده که کلمه‌های جادویی رو سخاوتمندانه برام خرج می‌کنه(اوایل خیلی سختش بود به کار ببره، فکر می‌کرد مغایرتی با مردانگیش داره!) و من برای رسیدن به این آرامش و نیز برای باز کردن زبانِ احساسی آقای دکتر تلاش فراوان نمودم! نگرانم که گفتن این موضوع جوّمون رو به هم بریزه.

بعد یه چیز دیگه هم هست! من دربارهٔ گفتن مسائلی مثل خواستگارای قبلی و کسایی که بهم علاقه داشتن و پیشنهادی داده بودن هم با وجود خواست همسرم، بهش چیزی نگفتم! یعنی گفتم که بودن ولی صلاح نمی‌بینم چیزی بگم و الان مطمئنم که کار درستی انجام دادم؛ چون ذهنش هیچ وقت درگیر موضوع احمقانه‌ای مثل خواستگار قبلی من نمیشه! شاید خیلی از دخترا تعداد خواستگاراشون رو اعتبار خودشون بدونن، ولی من ترجیح دادم همسرم خودش رو اولین خاطرخواه من بدونه.
حالا گفتن این موضوع در آینده هم شاید نتیجهٔ مشابهی به همراه داشته باشه. نمی‌خوام مردم در زندگی احساس خطر کنه.

به هر حال هنوز به قطعیت نرسیدم توی این تصمیم. و این خیلی بستگی به رفتارهای شخص مزاحم مزبور داره، که فکر می‌کنم داره تلاش می‌کنه تا دیگه با من روبرو نشه.(سر امتحان قبلی انقد دیر اومد که فکر کردم شاید قید دانشگاه رو زده! بعد از امتحانم من بدو اومدم منزل. و خب برخوردی هم صورت نگرفت) تموم شدن ترم هم میتونه به اینکه این دلدادگی کثیفش از سرش بیفته کمک کنه! من دعا می‌کنم زودتر یکی رو پیدا کنه و عاشق شن و مزدوج شن و برن پی کارشون! والا
بانو (زن وبوسه)
۲۲ خرداد ۹۳ , ۱۰:۳۴
این تیپ آدمها هیچ حریمی را نمیشناسند، هیچ حرمتی را درک نمی کنند، حیف اعصاب همسر مهربانت است که آلوده او بشود. خودت با بی محلی و ندیدن طرف ادامه بده.
مرحله بعد حراست دانشگاه باشد وخدای نکرده در صورت ادامه، اطلاع همسر.
این مشکلات خود آدم را هم در حد دیوانه کننده ای آزار می دهند، چه رسد به کسی که عاشق توست.

پاسخ :

مرسی بانوی نازنینم...:*
mm
۲۴ خرداد ۹۳ , ۰۱:۱۰
aslan kar ro b herasat nakeshun, va age khast baade ma b kasi bgi, avalin kass hamsaret bashe

پاسخ :

فعلا که نگفتم! و یه آخر هفته آروم رو با هم گذروندیم...
طلبه امروزی
۲۵ خرداد ۹۳ , ۱۱:۰۴
سلام
نیاز نیست از احساسات اون مرد برای همسرتون بگید
فقط بگید که اون دارد مزاحتمون میشه ...
اگه از علاقه اون مرد صحبت کنید حساسیت پیش میاد ولی اگر بگید مثلاً مزاحمم میشه شوهرتون به عنوان یک مدافع میاد جلو ...
طلبه امروزی
۲۵ خرداد ۹۳ , ۱۱:۱۰
الان جواب هاتون به کامنت ها رو خوندم، چند راه هست :
1. اینکه نگید که در این صورت یا شوهرتون اصلاً نمی فهمه و یا اگر بفهمه اوضاع بدتر میشه چون شما چیزی رو ازش پنهون کردید که حقش بوده بدونه ...
2. اینکه به شوهرتون بگید فلان آقا توی دانشگاه با اینکه میدونه من متأهلم بهم ابراز علاقه میکنه که اینطور حساسیت شوهرتون رو زیاد می کنید و حتی شاید تا مرحله شکّ هم پیش بره ...
3. اینکه به شوهرتون بگید فلان آقا توی دانشگاه مزاحمم میشه و برام مزاحمت ایجاد میکنه، اینطوری شوهرتون به عنوان یک مدافع میاد جلو و سعی میکنه مزاحمت رو رفع کنه و حساسیت هم ایجاد نمیشه
4. اینکه برید به دفتر بازرسی دانشگاه و مسئله مطرح کنید و اونا حق این شازده رو بذارن کف دستش ...

بنظرم مورد3و4 رو باهم انجام بدید
ولی حتماً به شوهرتون بگید چون بعداً اگه خودش بفهمه اعتمادش رو از دست میده

پاسخ :

خیلی ممنون از راهنماییتون.

(من در این مرحله تصمیم گرفتم به همسرم نگم. به دلایل مختلف. جدا از دلایل حساسیتی، یکی از اون‌ها گرفتاری‌های خیلی زیاد همسرم در مدت اخیره، که اضافه شدن هر مسئلهٔ دیگه‌ای به حجمهٔ کاریش ممکنه اون رو به کل بهم بریزه.)

اما می‌دونید من خیلی دربارهٔ این موضوع فکر کردم. به این نتیجه رسیدم که حالا که این موضوع فعلاً در حالت تعلیقه و امیدوارم مختومه هم بشه، مطرحش نکنم، و اگر احیاناً همسرم متوجه شد براش توضیح بدم که بخاطر شرایط خودش موضوع رو نگفتم و هم اینکه فکر می‌کردم بتونم به تنهایی جریان رو کنترل کنم، و کنترل هم کردم. smsهای اون آقا رو هم در گوشیم نگه داشتم که اگه همسرم متوجه شد، نحوهٔ برخوردم رو ببینه. 

البته همهٔ اینا منوط به اینه که اوضاع همین‌طور ثابت بمونه...
طلبه امروزی
۲۶ خرداد ۹۳ , ۱۰:۱۳
سلام
اگر نگران مشغله های زیاد همسرتون هستید می تونید این مسئله رو با پدرتون یا برادرتون (ترجیحاً پدر) در میان بگذارید ...
می تونید این مسئله رو به طور کامل به پدرتون بگید و خب پدرتون میتونه با اون پسر صحبت کند
ولی اگر به شوهرتان نگفتید حتماً به پدر یا برادر خود بگویید
حداقل بعداً اگر شوهرتان فهمید اینکه نگران مشغله هایش بودید می تواند برایش قابل درک باشد چون هرچند وی بی خبر بود ولی پدرتان باخبر بوده و در رفع این مشکل تلاش می کرده است

پاسخ :

سلام.
پدرم از این بحث‌های زن و مردی خوشش نمی‌آد! بهش که می‌گم انگار که موضوع رو نشنیده باشه، میشینه تا صبح راجع به اینکه حواسم رو بدم به درسم و نه هیچ چیز دیگه نصیحتم می‌کنه!
به برادرم قبل از اینکه طرف مستقیم ابراز علاقه کنه، و بگه من به شما علاقهٔ خاصی دارم و ...! موضوع رو گفتم. اون موقع اس‌ام‌اسی از شخص مزاحم دریافت کرده بودم که نمی‌دونم چرا ناخودآگاه دوست دارم به شما اس‌ام‌اس بدم؟!!
و این برایم زنگ خطری بود. برادرم روشنفکر تمام عیاریه! خیلی راحت و نرم گفت بهش بگو متاهلی. شوهر داری. گفتم یعنی از حلقهٔ من نفهمیده؟! حالا شاید اصن منظوری نداره؟!
برادرم گفت تو محترمانه بگو اس‌ام‌اس‌هاش برای شوهرت سوء تفاهم ایجاد می‌کنه. و بحث همین‌جا تموم شد!!!
خب من هم همین کار رو کردم. 
ولی این کار چیزی رو تموم نکرد!

ممنونم از راهنمایی‌هاتون. 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan