اتاقی برای دو نفر

جایی برای حرف های امروز، که دیروز و فردا تکرار نمی شوند.

دنیا کوچیک میشه توو یه لامپ

توو حالِ خودمم. حال خودم خوبه. ساکته توو هیاهوی یه شهر. گرمه توو زمستون یه حیاط قندیل بسته. روشنه توو تاریکی یه دالون. شفافه تووی تصویر غبارگرفتهٔ یه آیینهٔ قدی. توو حال خودم، چایی می‌چسبه، چایی قندپهلو. بالش تکیه داده به دیوار و پتو و کتاب می‌چسبه. 

توو حال خودم دستامو چرب می‌کنم و به ناخون‌هام می‌رسم. یه جور رسیدنِ باتوجه. حال خودم گله نداره. دهَنِش بسته‌س وسط این همه ناله‌های بی سر و ته؛ اینجا این‌جور. اینجا اونجور. گوشاشو گرفته که خبرای اینور و اونورو نشنوه. سر کلاسم نمی‌شنوه وقتی استاده می‌گه ما وسط مدرنیته و سنت موندیم. ما مرغ همسایه برامون غازه ولی مرغ ما برای همسایه مرغم نیست. تو حال خودم، وسط دفترم یه مکعبِ هاشورخورده می‌کشم و می‌چِپَم تووش. کلاس ساکت میشه. 

شبی مردایی که دخترا رو می‌ترسونن، راهمو باز می‌کنن تا از در مترو پیاده بشم. مواظبت می‌کنن تن کسی بهم نخوره. توو حال خودم، کسی منو نمی‌ترسونه. آدما شرف دارن. 

بازم پولِ مسیرو بیشتر می‌گیره. چیزی نمی‌گم. تو کوچه که می‌پیچم برگای درخته می‌کشه روو سرم. توو حال خودم چراغونیای عزا می‌خندن.

حنا
۰۶ آبان ۹۳ , ۰۹:۲۲
پتو...کتاب...یه ذهنه شلوغ تو پاییز...
غمگینیه بینهایت قشنگی توشه..
من اینجوریش رو تجربه کردم..

پاسخ :

:)
رویا
۰۶ آبان ۹۳ , ۰۹:۲۵
عزیزم حنا جون.....
نوشته هات عمق دارن ،نمیشه  سطحی خوند و گذشت...این جمله ات:
"شبی مردایی که دخترا رو می‌ترسونن، راهمو باز می‌کنن تا از در مترو پیاده بشم."
انگار حرفای اصلی ات رو رمزی می کنی و می نویسی که جز خودت کسی نمی تونه بفهمه....  عاشق پست قبلی ات شدم....

پاسخ :

راست میگی. عادت کردم به ثبت خاطره‌ها به این روش...

کامنتهات خوشحالم میکنه. انقد که مهربونیت توش پیداس. برقرار باشی :*
یاسی
۰۶ آبان ۹۳ , ۱۱:۵۵
گاهی آدم  دوس داره بره تو اتاق خصوصی خودش و آروم از پنجره ای که فقط مال خودشه به دنیا نگاه کنه . 
هرچند بیرون اتاقتم و نمیدونم چه رنگ و بو و حال و هوایی داری اما این حال خاصتو میفهمم ...

پاسخ :

هووم. برای من این گاهی زیاد پیش میاد...
مجید شفیعی
۰۶ آبان ۹۳ , ۱۲:۵۷
سلام
می خوام ادای رمالا رو درارم
D:

یه ذهن خسته و بی خیال میبینم که یه عالمه نگرانه و دغدغه داره

یه عالمه نق داره و کلی حرفای ساده که دوس داره فقط زده بشه و با اشتیاق شنیده بشه

یه ذهن میبینم که خیلی می دوعه و می خواد کنار ی گوش و زیر آفتاب چشم همون گوش مفصل استراحت کنه

:)
@}----

پاسخ :

:)
فالم خودشو میخونه...
یخ داغ
۰۸ آبان ۹۳ , ۱۵:۴۳
عزیز دلممم ... :(((  حنا ..

پاسخ :

جانم :***
زهرا.ن
۱۰ آبان ۹۳ , ۱۶:۴۵
نوشته ها شینایی شدن.

پاسخ :

آفرین... خوب میشناسیم
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan