اتاقی برای دو نفر

جایی برای حرف های امروز، که دیروز و فردا تکرار نمی شوند.

راز

این شعر قابل اعتنایی است:


«زمان گذشت و زن‌های بسیاری را دوست داشتم

هنگامی که آن‌ها را در آغوش می‌گرفتم

از من می‌پرسیدند :

آیا آن ها را فراموش نخواهم کرد؟

می‌گفتم: آری فراموش خواهم کرد

تنها کسی که هیچ وقت فراموش نکردم؛

زنی بود که هرگز نپرسید.»


* از: جوزپه تورناتوره

نیوشا
۰۴ آذر ۹۳ , ۱۱:۰۷
همون اصل بی تفاوت بودنه....
اصل پایداریه متاسفانه
مهربان‌بانو
۰۴ آذر ۹۳ , ۱۸:۳۴
اره. خونده بودمش. جالبه
مجید شفیعی
۰۵ آذر ۹۳ , ۰۹:۲۸
واقعیت اونه که مردا زنها رو فراموش نمی کنن

و این تنها چیزیه که فراموش نمی کنن


ولی خوبیش اینه که با خیالشون زندگی نمی کنن و تو لحظه با اونی که هستن زندگی میکنن و فیلم نمی تونن بازی کنن و اگه با اونی که هستن نباشن نیستن

ذهن مردا اتاق اتاقه

تو اتاق تو که نباشن نیستن
خلاص

:)

@}----


یه مرد وقتی آدم میشه که در حرم سرای ذهنش رو تخته کنه

یه زن وقتی آدم میشه که همراهش رو خدا نکنه و انحصار طلب نباشه

ممنون از رازی که گفتی
فاطمه ی محمد
۰۵ آذر ۹۳ , ۱۳:۱۶

به نام خدا

 

سلام ح+نا جان

 

شعر قشنگی بود؛ البته به نظر من بیشتر در سطح نه در عمق...

 

خوندمش یاد دیالوگ آخر فیلم مالنا افتادم!

 

نمی دونم چرا...

پاسخ :

چرا یعنی؟
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan