باور نمیکنی این سرزنش خودت از روی احساس مسئولیتی که در قبال سلامتیام داری، چقدر برایم خواستنی و عزیز است. دیشب که نبوسیدمت و توضیح دادم حس میکنم کمی سرماخوردهام؛ هرگز انتظار آن حجم از اندوه تو را نداشتم. گفتی غروب که از خستگی روی کاناپه خوابت برده بود، باید رویت را میکشیدم، و چند دقیقهٔ طولانی، بازو را تکیهگاه سرت کردی و با حالت جدی تاسف و غم توی نگاهت، روی صورتم خیره ماندی...
- دوشنبه ۱۲ تیر ۹۶ , ۱۲:۰۹
- ادامه مطلب