حدود یک هفته است که به همراه مادرم در سفرم. بنا گذاشتهایم که پدر و همسرم در پایان هفته دیگر به ما ملحق شوند. و بالطبع برای ما حالا فرصت دلتنگیست. دلتنگی وقتی بیجواب روشنی میماند، طعم گسی پیدا میکند؛ از آن جنسی که در پست قبلیام پیدا بود. از آن جنسی که در نوشتههای دوران نامزدی و عقدمان هم معلوم است. من مردی دارم که محبتش در رفتار و در کار و حتی در سر انگشتانش به فعل در میآید ولی کلامش برای ابراز علاقه همیشه عاجز است. دور ماندن از چنین مردی اول ماجراست...
- پنجشنبه ۱۲ مرداد ۹۶ , ۱۸:۵۳