در حالی که من بیشتر(حداقل در اطراف خودم)، زنهای قانونگذار و مردان مجری را میشناسم؛ زنهای ایران دنبال حقوق برابرند. درست است که میگویند عرف و موازین زنها را در پستو نگه داشته است، اما بنظر من این «پستو» را بدخواهانه بر سر زبانها انداختهاند. تصور کنید که ملکه کشوری به جای نشستن بر تخت و ابلاغ اوامرش، خودش را جلو بیندازد و فکر کند اگر شخصاً دنبال کارها راه نیفتد و با هر کسی برای اجرای اوامر معاشرت نکند، حقوقش زایل شده است! این که ما در پشت سر ایستادهایم، از شأن و منزلتی که در مرام و آیین، برای زنان قائل بودهاند، سرچشمه میگیرد.
این روزها که گاهی افرادی به قصد خرید خانهمان سر میزنند، مردهایی را میبینم که چطور سرسپرده پیِ برآوردن خواستههای همسرِ در خانه نشستهشان هستند: «خانمم نور خیلی براش مهمه. میدونید که رئیس کس دیگهایه. خانومم نبودن، پدر خانومم نماینده تشخیص مصلحت نظامن. و...» این سرسپردگی تنها مختص نسل جدید نیست. من سالار بودن زنان را، در مادربزرگهای خودم و مادربزرگهای پدر و مادرم هم دیدهام. درست که صدای پدرها بلندتر بوده باشد؛ اما به تکرار نجواهای زنانه و آهسته زیر گوششان.
دنبال حقوق برابریم؟ چرا؟ مگر از حق بیشتری که داریم، خسته شدهایم؟ من که به کمتر از حقِ زن بودنم رضایت نمیدهم!
قبول که در پارهای موارد و به برخی از زنان در جامعهمان ظلم روا میشود، اما این زورگویی منحصر به کشور ما نیست. کاش بفهمیم ریشه این زورگویی در فرهنگ نجیب ما نیست. فرهنگ را نخشکانیم.
- يكشنبه ۹ دی ۹۷ , ۱۲:۵۷