اتاقی برای دو نفر

جایی برای حرف های امروز، که دیروز و فردا تکرار نمی شوند.

فراغت مادرانه ۲

بعد از یک پیاده‌روی کوتاه بارانی، آمده‌ام به کتابخانه. کنار پنجره نشسته‌ام و دفتر و قلم و یک عاشقانه آرام را پهن کرده‌ام روی میز مقابلم. هیچ وقت در هیچ کتابخانه‌ای رمان نخوانده بودم! دارم فکر می‌کنم چه زیباست که مادرم. چه زیباست که دو جفت چشم کوچک در خانه انتظارم را می‌کشند. این زندگی تازه که دیگر تنها متعلق به خودم نیست را دوست دارم و بیشتر از همه عمرم احساس مفید بودن می‌کنم. دارم بنده‌های کوچک خدا را با صبوری بزرگ می‌کنم و مثل همیشه شاکر نعماتش هستم. 

پلڪــــ شیشـہ اے
۱۷ آذر ۹۸ , ۱۱:۴۲

^___^ 

الحمدلله

الحمدلله

ماشاءالله لاحول ولا قوة الا بالله

کلوئه ..
۱۷ آذر ۹۸ , ۱۳:۴۸

سرشار از انرژی مثبت هستین همیشه

رویا
۱۷ آذر ۹۸ , ۱۴:۴۰

قدر مادرت رو بدونید که صد در صد می دونید، همین که با خیال راحت می تونید بچه ها رو بگذارید پیششون و کتابخونه برید، من مادرم ده روز بعد زایمان رفت شهرمون، و من پوستم کنده شد ، گاها یک ماه می شد بیرون نمی رفتم اونم فقط واکسن ، اونم بهداشت، خدا نگهشون داره و همیشه همینقدر با خیال خوش بنویسید

 

پاسخ :

بله من واقعا ممنون و مدیون مادرم هستم. البته تایمی که بیرون میرم بیشتر از یک ساعت نیست. و اگر این تایم فراغت هم نباشه واقعا آدم از پا درمیاد چون فرق یک بچه و دو بچه خیلی زیاده. من اوقاتی که تنها هستم، گاهی فرصت آب خوردن هم پیدا نمی‌کنم!
ممنونم و خدا شما و فرزندتون رو هم برای هم حفظ کنه
آقای گوارا
۱۷ آذر ۹۸ , ۲۲:۵۸

دو جفت ؟ یا سه جفت ؟!

پاسخ :

دو جفت کوچک :)
+ یک جفتِ...
آقای گوارا
۱۸ آذر ۹۸ , ۰۸:۳۳

می دونین که ، چشم عضویه که بین اعضای بدن کمترین رشد رو داره . پس درواقع اندازه چشما خیلی تغییری نمی کنه .

اینجوری بهش نگاه کنی میشه همون سه جفت [لبخند]

مریم...
۱۸ آذر ۹۸ , ۱۱:۵۱

عزیزم هر روز منتظرم برامون از جوجه های عزیزت بنویسی، خدا حفظشون کنه.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan