فسقلی دو را حالا باید در جا به جای خانه در حال به دهان بردن ریشههای فرش دستگیر کرد. عاشق ریشههاست؛ ریشههای فرش، گلیم، شال... فسقلی دو از صبح که چشم باز میکند، از جا میپرد تا اولین چیزی که به چشمش آمده را برداشته و به دهان بگیرد! فسقلی یک با آواز دَدَ بیداریاش را اعلام میکند و بی که میل جهیدن و پریدن داشته باشد، به تماشا مینشیند. این دو تا و دنیای متفاوتشان وقتی که آگاهانه یا بیاختیار دست هم را میگیرند، زیباترین قاب مناند.
- سه شنبه ۱۰ تیر ۹۹ , ۱۶:۲۳