اتاقی برای دو نفر

جایی برای حرف های امروز، که دیروز و فردا تکرار نمی شوند.

اندر احوالات این روزها...

حالم خوب است. اما فشار استرس این ماه‌های آخر، مخصوصاً از سمت اطرافیان، بعلاوهٔ زحمت انجام تکالیف درسی و فکر پروپوزال گاهی اعصابم را حسابی به هم می‌ریزد. در واقع این ماه‌های آخر، با اینکه شکر خدا، نسبتاً همه چیز هم جفت و جور و بی‌اشکال است، دارد سخت می‌گذرد. همسرم نگرانی‌های مالی زیادی دارد. طوری که به شغل دوم فکر می‌کند. من از دیدن خستگی‌اش ناتوانم. خودم هم نمی‌توانم کار و درس را توأمان پیش ببرم. مادرم استرس تکمیل جهیزیه را دارد؛ بخصوص مبل و پرده‌ها! این وسط فکم هم قفل شده و وضعیتش نگرانم می‌کند! و إلی ماشاالله. کاش خودش کمک همه‌مان کند. 

راز

این شعر قابل اعتنایی است:


«زمان گذشت و زن‌های بسیاری را دوست داشتم

هنگامی که آن‌ها را در آغوش می‌گرفتم

از من می‌پرسیدند :

آیا آن ها را فراموش نخواهم کرد؟

می‌گفتم: آری فراموش خواهم کرد

تنها کسی که هیچ وقت فراموش نکردم؛

زنی بود که هرگز نپرسید.»


* از: جوزپه تورناتوره

Designed By Erfan Powered by Bayan