اتاقی برای دو نفر

جایی برای حرف های امروز، که دیروز و فردا تکرار نمی شوند.

جانان شیرینم

محو تماشایتان هستم؛ صبح و شب. و این مصراع حافظ در سرم می‌چرخد: ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی. محو تماشای خلقت تو و حیران توام خالق بزرگ. تو چقدر زیباآفرینی خدا... این دو فرشتهٔ کوچک، آنچنان مرا در بند عشق خودشان کشیده‌اند، که هیچ دست زمینی قادر به آن نبود... محو تماشایتان هستم؛ صبح و شب، بیداری و خواب

روز مادر مبارک

فکر می‌کنم اول چیزی که تنهایی سحر تا غروب، با ۲ نوزاد سراسر خواسته و نیاز را برایم ممکن می‌کند، عشق است؛ عشقی وسیع به خدای فرشته‌ها و فرشته‌ها...

رنج و گنج

صرف نظر از خوش‌آمد و بدآمد من، گذشته از همه‌ی ناراحتی‌ها، زخم برداشتن‌ها و دل‌گرفتگی‌هایم، آن هم در حساس‌ترین دوران زندگی یک زن؛ باارزش‌ترین چیزی که از تو آموختم احترام تام به پدر و مادر بود. ممنونم که روی اصولت پای فشردی... علیرغم همه‌ی رنجی که بردم.

جنسیت

تو جنس دوم نیستی دخترم. تو فقط در قیاس با برادرت که هم‌زمان با او رشد می‌کنی صبورتر و آرام‌تری. تو قبل از آنکه تحت تاثیر تربیت خانواده و فرهنگ جامعه‌ات قرار بگیری، بی‌قراری برادرت را برای شیر می‌بینی و صبر می‌کنی. تو مرا حیران می‌کنی دخترم؛ وقتی هر دوی شما را در کنار هم می‌بینم. تو زنی؛ تماماً زن؛ از بدو خلقتت. تو حتی گریه‌ات ریز و بریده است. تو هرگز پیوسته جیغ نمی‌کشی. تو لطیفی و خنده‌های دلبرانه را خوب بلدی. تو حتی پاهایت را کمتر و نرم‌تر تکان می‌دهی. تو تنهایی و خلوتت را از همین حالا دوست داری و آهسته و معصومانه بازی می‌کنی. دخترم؛ تو جنس ضعیف نیستی؛ تو جنس ظریفی. بانویی تمام و زیبا.

خدایا سپاس

شما نماز منید. پسرم خواهرت را خوابانده‌ام و حالا همین‌طور که یک دستم به گهواره توست و نیم‌نگاهم به چشمان خواب‌زده و نیمه‌بازت، می‌نویسم. حقیقت این است که شما عشق منید و همه وجودم و تماشایتان لذت‌بخش‌ترین تجربه دنیا، ولی هرچه برایتان می‌کنم به خاطر خداست. به خاطر او که مالک همه‌ٔ عالم است و سخی؛ که شما را به من بخشید. شمایی که دست هیچ بشری قادر به آفرینشتان نبود. زیبایان کوچک دوستتان دارم؛ بیشتر به این خاطر که عاشق خدایتان هستم. 

Designed By Erfan Powered by Bayan