مدتهاست که سوالی ذهنم را مشغول خودش کرده است. یک زن قوی چه ویژگیهایی دارد؟ یک زن به پشتوانهٔ چه چیزی قدرت پیدا میکند؟ اصولاً یک زن، چگونه میتواند در طول زندگانیاش به قدرت و اقتداری مثالزدنی دست یابد؟
- چهارشنبه ۲۷ اسفند ۹۳ , ۱۳:۳۷
جایی برای حرف های امروز، که دیروز و فردا تکرار نمی شوند.
مدتهاست که سوالی ذهنم را مشغول خودش کرده است. یک زن قوی چه ویژگیهایی دارد؟ یک زن به پشتوانهٔ چه چیزی قدرت پیدا میکند؟ اصولاً یک زن، چگونه میتواند در طول زندگانیاش به قدرت و اقتداری مثالزدنی دست یابد؟
خواندن «آتش بدون دود» را از وقتی به خانۀ مشترک آمدیم، آغاز کردم. رمان بلندیست از نادر ابراهیمی در هفت جلد. بعد از سالها دور ماندن از ادبیات داستانی ایران، حالا در اواخر جلد سوم، ایمان آوردهام که این بهترین انتخاب، برای آشتی دوباره بود... مجموعهٔ کامل را از کتابخانهٔ خانه پدری همسرم به خانه آوردهام. اولین باری که با کتابخانهشان مواجه شدم. فریاد برآوردم که این عالیست! و وسعت هیجانم، همهٔ اهالی خانه را غرق شادمانی کرد. گفتند هر کدام را که میخواهی ببر و بخوان. و من در لحظه قبول کردم و به سرعت چند تایی را زیر بغل زدم و به خانه آوردم!
* مطلع کتاب است. و یک ضربالمثل ترکمنی.
دختر ۲۶ سالهای هستم که دیشب برای اولین بار از یک نفر پدرشوهر پذیرایی کرده، و تمام امروز را از حرکت افتاده است، و با حیرت و تحسین به عکس بیست سالگی مادربزرگش نگاه میکند که در اوج جوانی، زیبایی، لطافت و ظرافت، فرزند کودکش را در کنار، و خردسالش را در بغل دارد...
خب من دوست دارم آدرس وبلاگم را برای دوستان خوش ذوق بلاگفاییم که راه خانه مرا نمیدانند بگذارم. چرا این حق از ما گرفته شده؟! چرا لینک کاربران بلاگ از پیوندهای دوستان بلاگفایی برداشته شده؟! چطور این اجازه را به خودشان دادند؟ چطور ما سکوت کردیم؟ چطور به همه چیز راضی شدیم؟ من یک خشم بغضآلود به گلو نرسیدهام در این لحظه... در سینه خفه شدهام.
آقای علیرضا شیرازی مدیر سایت بلاگفا، شما ملزمید که جواب بدهید. من که نتوانستم لینک نوشتهام را در بخش نظرات شما درج کنم و پاسخ بخواهم. چون شما، این کمترین حق را هم از من گرفتهاید. از خودتان گرفتهاید.