اتاقی برای دو نفر

جایی برای حرف های امروز، که دیروز و فردا تکرار نمی شوند.

مختلف

۱. خوبی کار خانه این است که هر چه می‌خورم را می‌سوزانم! در این یک ماهی که به خانه‌ٔ مشترک آمده‌ایم، دو کیلو کم کرده‌ام. بدو بدوی غذا پختن زیاد است. حداقل برای من؛ که اگر قابلمه‌ام روی شعله‌ٔ گاز باشد، تا زیرش را خاموش نکرده‌ام، هزار بار باید سر بزنم! قربان هوای تهران، هر روز هم که باید گرد از خانه گرفت و جارو زد. از مادر هم که حساسیت روی سینک ظرفشویی و دستشویی را وام گرفته‌ام. خدا را شکر که همسرم اهل ریخت و پاش نیست و مرتب است؛ وگرنه که هیچ...


۲. دیشب دو تا گلدان گل گرفتم. اینقدر به فضای خانه‌مان آمد که متحیر شدم. کاش عمر گلشان طولانی باشد...


۳. کمی استرس رسیدن نوروز را دارم. چه‌طور پذیرایی کنم؟ چطور خوشامد بگویم؟ چطور بدرقه کنم؟ اولین‌ها گاهی آدم را دچار وسواس و نگرانی می‌کنند!


۴. کاش آن سفری که دلمان می‌خواهد، جور بشود و چند روزی برویم...

مهمان‌های عزیز خانه

اول فقط کبوترها بودند. حالا گنجشک‌ها هم راه طاقچهٔ پنجره‌ آشپزخانه‌ را پیدا کرده‌اند. چند باری ته‌ماندهٔ نان و برنج را برایشان ریخته‌ام. چند باری از صدای کشیده شدن محکم بال و پرشان روی شیشه ترسیده‌ام. و بارها و بارها با شنیدنِ صدای دلنشینِ بق‌بقویشان، پشت دیوارهای امن خانه احساس خوشبختی کرده‌ام. 

سبزیِ زندگی

همسرم شاهی دوست دارد، من ریحان. در دوست داشتن تربچه هم اتفاق نظر داریم. قرار شده دیگر تره نخرم. به جایش یک دسته جعفری یا گشنیز برمی‌دارم برای سوپ. این‌ها سبزترین تصمیمات تازهٔ زندگیمان هستند. 

پیام‌هایی که می‌فرستیم...

همسرم پیامی از گروهی وایبری را می‌خواند و توضیح می‌دهد از سوء استفاده‌های شخصی آدم‌ها از کلام بزرگان، برای توجیه رفتارهای خودشان خوشش نمی‌آید. توی صورتش که مصمم است، خیره می‌مانم و فکر می‌کنم. وقتی با حرفی موافقت یا مخالفتی نداشته باشم، حرفی نمی‌زنم.

هنوز هم نمی‌دانم. هنوز هم دارم فکر می‌کنم. اگر ما جملاتی از بزرگان که موافق طبع‌مان است را به گوش دیگران برسانیم، سوء استفادهٔ شخصی است؟ 

بعد از گذران جمعه‌ای کنار خانواده او

دوباره خواندی‌اش، بعد از گذشت حدود دو سال؛ صدایت اینبار مطمئن‌تر از قبل بود... و من فکر کردم تکرار یک ترانه از اولین روزهای عاشقی، یعنی دوام پرغرور عشق.

Designed By Erfan Powered by Bayan