- شنبه ۸ ارديبهشت ۹۷ , ۱۴:۲۴
- ادامه مطلب
۱. به دوستم گفتم راستش ما هم خود کتابخوانی را دوست داریم، هم از ژستش لذت میبریم! یک موسیقی لایت و دو استکان چای یا دو فنجان قهوه به علاوه حالتی خوش و متفکر در چهره و آرامشی که نتیجهٔ پرهیز از حواشی و زوائد زندگیست و گفتگویی که در ادامهٔ با هم نشستن و خواندنهایمان شکل میگیرد... این را گفتم و کتابی که قصد داشتم برایش بخرم، ورق زدم.
۲. همسرم دارد مشروح مسافرتهایمان به باغچه خانوادگی را برای مادر و پدرش توضیح میدهد؛ کتاب، چای، گردش توی باغچه؛ و این دورِ مطبوع...
چیزی که توی طرز روایتش محسوس است؛ رضایت است!
۳. برگ اول کتاب را اینطور مینویسم:
تقدیم به مرد باهوش، خوش انرژی و قدرتمند زندگیام...
- چهارشنبه ۵ ارديبهشت ۹۷ , ۰۸:۱۹
میدانم که هیچ چیز این دنیا پایدار نیست. اما حال خوب همین لحظهام را سپاس. دوام این عشق و احترام شش ساله را سپاس. نگاه مهربان دیشب روی پلهها و خواستنی که در پیاش بود، پیادهروی بیبهانه و حرفهایی که اندوهناکانه فشارشش روی ذهن تو بود و آرامشش بر دل من را با شرم سپاس. شاهبیت ناب این غزل هم؛ باران زیبای دم صبح. بوسه، بوسه.
- يكشنبه ۲۶ فروردين ۹۷ , ۰۸:۲۹
«بادبادک باز» داستان عقوبت آدمها در همین دنیاست. پایانبندی آن شاهکاری لطیف و زیبا، و البته موید همین ادعاست. بادبادک باز با پس زمینهی تلخ و شیرینِ تحولات سیاسی و تاریخی کشور افغانستان، نگاه دوستانهتری را نسبت به این قوم با احساس و رنجدیدهی همسایه در من به وجود آورد.
از جناب آقای صفایی به خاطر توصیه این کتاب سپاسگزارم.
- سه شنبه ۲۱ فروردين ۹۷ , ۰۹:۵۸
- دوشنبه ۲۰ فروردين ۹۷ , ۱۵:۰۹
