- پنجشنبه ۷ فروردين ۹۳ , ۱۰:۵۳
- چهارشنبه ۶ فروردين ۹۳ , ۱۰:۴۰
غصه چیست؟ غصه از کجا می آید؟ غصه چطور یک دفعه ای همه ی لحظات آدم را پر می کند؟ آدم های بی خیال و بی قید، چطوری بی خیال و بی قید شده اند؟
خدا! من فکرم را لازم دارم. برای کار و درس و زندگی ام. من فکرم را برای تعالی امروز و فردایم لازم دارم. تو چرا کمکم نمی کنی؟ تو چرا دستم را نمی گیری و مرا تا آن بالاها، که همه ی مهم ها از آنجا مسخره بنظر می آید، نمی بری؟ تو چرا نمی فهمی زیر منگنه ی غصه ماندن یعنی له شدنِ اعصاب؟
آه. خدا. تا مرزِ تمنای خلاصی، خسته می شوم گاهی.
- چهارشنبه ۶ فروردين ۹۳ , ۱۰:۱۲
- نظرت درباره ی این مدتی که با هم بودیم چیه؟
- نظرم کاملاً مثبته!
- پنجشنبه ۲۹ اسفند ۹۲ , ۰۸:۲۱
دوست جان، ما را در امر خطیرِ خریدن لباسِ مجلسی و عروسانه برای عید مدیریت کرد و دستمان را از پسندِ تیپ های اسپرتِ راحتِ ساده ی سبکِ هنری کوتاه نمود. بدین وسیله از وظیفه ای که بر او محول کرده بودیم تا ما را مهار کند بسی سرفراز بیرون آمد. باشد که خدا او را اجر فراوان دهد.
پ.ن: مثلاً خوبه چی باشه اسمم؟ اسم که نه، یه صفتی که اینجا تشخیصم بدین از بقیه. بهم بیاد. عنوانِ خانم ش.ح حتی با خودمم غریبگی میکنه، چه برسه با شما، انقد که قلمبه س!
- يكشنبه ۲۵ اسفند ۹۲ , ۲۲:۱۲